• گرایش‌های سیاسی عقیدتی در چهل‌باغتوی پشی

پژوهشی در فعالیت‌های سازمان‌ها و احزاب منطقه

در بستر تاریخ معاصر افغانستان، جریان‌های سیاسی عقیدتی متعددی در هیئت احزاب و سازمان‌ها شکل گرفته ‌است. اوج ظهور این جریان‌های سیاسی بر می‌گردد به دهه چهل، پنجاه و الی دهه شصت خورشیدی. به این دلیل مقاله گرایش‌های سیاسی عقیدتی در چهل‌باغتوی پشی، از همین مقطع تاریخی تا به سقوط دولت نجیب‌الله و روی کارآمدن دولت اسلامی افغانستان، به رهبری مجاهدین، به‌شکل فشرده پرداخته شده‌ است.

جریان‌های سیاسی عقیدتی به‌طور کل، درین برهۀ‌‌ از تاریخ به‌وجود آمد و به دو دسته از طیف سیاسی تقسیم می‌شود: «احزاب و جنبش چپ‌گرا‌ها و احزاب و سازمان‌های راست اسلام گرایان». هر کدام این جریان‌ها، در سرتاسر افغانستان پایگاه‌ها و نفوذ خودِ شانرا داشته که با هواداران و مخالفان خود همراه بوده‌است. ولایت غزنی، ولسوالی جاغوری و منطقه‌ی چهل‌باغتوی پشی نیز ازین امر مستثنا نیست و این خطه شاهد نفوذ و حضور گسترده‌ای این جریان‌ها بوده‌است.

احزاب و جریان‌های چپ‌گرا در افغانستان

چپ‌گرا‌های افغانستان در مجموع به دو دسته تقسیم می‌گردد. این نیروها متأثر از دو ایدئولوژی چپی کمونیسم روسی (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) و چپی کمونیسم چینی (سازمان جوانان مترقی افغانستان) معروف به شعله جاوید می‌باشد.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان

حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در سال ۱۳۴۳ش/۱۹۶۴م تأسیس شد و در سال ۱۳۴۶ش/ ۱۹۶۷م به دو جناح خلق و پرچم انشعاب‌ کرد. اساس ایدئولوژی آن مارکسیسم- لیننسم بود و درسال ۱۳۵۶ش/۱۹۷۷م دوباره متحده شده و به هدف لغو نظام فیودالی و رفتن به‌سوی سوسیالیسم، مبارزه و جلوگیری از نفوذ امپریالیزم و تحقق یافتن حاکمیت انقلابی طبقۀ کارگر و زحمتکشان، دست به مبارزات انقلابی زدند.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان با کودتای ۷ ثور سال ۱۳۵۷ش/۲۷ آپریل ۱۹۷۸م علیه جمهوری داوود خان و با گرفتن قدرت، رهبران این حزب حکومتی را بنام جمهوری خلق دموکراتیک افغانستان تأسیس نمودند و با شیوه تک حزبی زمام امور کشور را به‌دست گرفته و متأثر از نظام سوسیالیسم مارکسیستی، شعارهای سوسیالسیتی سر می‌دادند. در جزوه برنامه حزب دموکراتیک خلق افغانستان که مصوب اولین کنفرانس سرتاسری این حزب (۲۳ حوت سال ۱۳۶۰ش) می‌باشد، و در باز تایب و تدوین و باز نشر آن چنین آمده‌است:

«انقلاب ثور به مثابه نتیجه قانون‌مند مبارزات طولانی زحمتکشان افغانستان بخاطر رهایی کامل از زیر یوغ ستم و استثمارگران و رفع عقب ماندگی است. انقلابی است ملی و دموکراتیک و ضد فئودالی و امپریالیستی. انقلاب ثور افغانستان، انعکاس دهنده نارضایتی روز افزون و تاریخی نیروهای بزرگ اجتماعی، یعنی طبقه کارگر، دهقان، روشنفکران، بخش وطن پرست و ترقی خواه قوای مسلح، روحانیون مترقی، اقوام و قبایل و دیگر اقلیت‌های ملی در برابر سیاست‌های خودخواهانه و ارتجاعی رژیم‌های مستبد ضد مردمی بود.

محو تمامی مناسبات فیودالی و ماقبل فیودالی، اجرای کامل اصلاحات دموکراتیک ارضی از طریق الغای زمین‌داری بزرگ فیودالی و توزیع زمین به دهقانان بی‌زمین و کم زمین و کارگران زراعتی، اعتلای سطح اقتصاد ملی، ارتقای سطح زندگی مادی و فرهنگی مردم، رشد فرهنگ ملی خلق‌های افغانستان و دموکراتیزه ساختن حیات سیاسی و اجتماعی». (ح.د.خ.ا، ۴:۱۳۹۹ تا ۵)

حزب دموکراتیک خلق افغانستان در واقع متأثر از ایدئولوژی مارکسیسم- لینینسم و با اعلان جمهوری دموکراتیک افغانستان و تسلط دولت بر اقتصاد و بر ضد نظام فیودالی و سرمایه‌داری و استثمار و استعمار کارگران، ظاهرا در پی تأسیس یک دولت رو به سوسیالسیتی و توسعه آن تا رسیدن به نظام کمونیستی، بود. اما در شعار و برنامه این حزب، عملاً تلفیق از عناصر کلیدی، ایده‌ها و ساختار سیاسی و اجتماعی- فرهنگی کمونیسم و سوسیالیسم مارکسیستی در واقع نوع از کمونیسم خروچوف دیده می‌شد.

این حزب به دلیل ایدئولوژی‌اش با چالش‌ها و واکنش‌های زیادی مردم افغانستان و به‌خصوص گروه‌های اسلام گرایان روبرو شد و ازین‌رو به مرور زمان در مرام سیاسی و طرز تفکر و باورهایش تغییر جهت داد و در سال ۱۳۶۶ش/۱۹۸۸م از حزب دموکراتیک خلق افغانستان به حزب وطن چرخش عقب‌گرد کرد و پس از پیروزی مجاهدین و روی کار آمدن دولت اسلامی منحل گردید.

سازمان جوانان مترقی افغانستان

این سازمان در سال ۱۳۴۴ش/۱۹۶۵م به رهبری اکرم یاری تأسیس شد و این جریان یک جنبش کمونیستی- مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی بود و با پیروی از آن خواهان رسیدن به یک نظام سوسیالسیتی و حرکت به سوی کمونیزم جهانی شد.

وظایف اصلی این جریان، مبارزه علیه سلطه امپریالیستی و سوسیال امپریالیستی تلقی می‌شد و اشغال افغانستان توسط شوروی را حالت مستعمراتی و نیمه فیودالی معرفی می‌کرد. این جریان خروج شوروی‌ها را از افغانستان، شرائط نیمه مستعمراتی و نیمه فیودالی عنوان می‌کرد. سلطه امپریالیستی و سوسیال امپریالیستی را پس از خروج قوای شوروی از افغانستان از طریق سلطه ارتجاع داخلی (حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان) می‌دانست و از آن به عنوان مرتجعین حاکم در کشور یا حکومت مزدور کابل یاد می‌نمود که با باندهای ارتجاع اسلامی در تبانی و سازش قرار دارند. آنها به این باور بودند که سلطه امپریالیستی و سوسیال امپریالیستی، باعث تضاد‌ ملیت‌های مختلف کشور با امپریالیزم و سوسیال امپریالیزم شده و این خود یکی از تضاد اصلی جامعه را شکل می‌دهد و برعلاوه ستم طبقاتی و ستم ملی امپریالیستی و سوسیال امپریالیستی، ستم شئونیستی طبقه حاکم ملیت پشتون بر سایر ملیت‌ها و اقلیت‌های ملی کشور نیز یکی از تضادهای اصلی در افغانستان است. (شعله جاوید‌، ۱۳۷۰: ۱می)

احزاب و سازمان‌های اسلام گرایان

جریان‌های اسلام گرایان که نقش کلیدی را پس از نظام شاهی و جمهوری داوود خان در جنگ و سیاست افغانستان داشته‌اند، در مجموع به دو دسته کلی تقسیم می‌شود. جریان‌های اهل تشیع و اهل تسنن. هردو جناح اوج شکل‌گیری شان بیشتر به‌ سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ش/۱۹۸۰ تا ۱۹۷۸م برمی‌گردد که به منظور مبارزه علیه حزب دموکراتیک خلق افغانستان و جمهوری دموکراتیک افغانستان و در برابر حضور نیروهای ارتش شوروی عرض اندام نمودند. جریان‌های اسلام‌گرا در ابتدا به‌شکل پراکنده علیه جریان‌های چپ در افغانستان فعالیت داشتند و سپس در سال‌های ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ش، ائتلاف‌های هفت‌گانه و هشت‌گانه را به‌وجود آوردند. چون این ائتلاف‌ها در پاکستان و ایران شکل گرفته بود، به‌نام‌های هفت پشاور و هشت تهران نیز یاد می‌شدند.

ائتلاف هفت‌گانه، متشکل‌ از هفت سازمان و احزاب جهادی سنی مذهب بودند که در سال ۱۳۶۴ش/۱۹۷۸م در شهر پشاور پاکستان شکل گرفته بود. هر کدام این ائتلاف‌ها با تفاسیر مختلف از اسلام و با پیروی از اعتقادات مختلف فرقه‌‌های اسلام سنی و متأثر از جنبش‌های سلفی معروف به جنبش وهابیت و اخوان المسلمین بودند. مرام سیاسی آنها متفاوت از همدیگر و از جمله اسلام سیاسی آنان، از نوع اسلام گرایی محافظه کار، اسلام میانه رو، بنیادگرایی اسلامی، سنت‌گرایی و محافظه کار دینی، یک‌جا شده و دست به جنگ‌های مسلحانه علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان و حضور ارتش شوروی می‌زدند و خواهان ایجاد یک حکومت اسلامی سنی بودند.

  • جمعیت اسلامی افغانستان
  • حزب اسلامی شاخه حکمت‌یار
  • حزب اسلامی شاخه خالص
  • اتحاد اسلامی افغانستان
  • محاذ ملی افغانستان
  • جبهه ملی نجات افغانستان
  • حرکت انقلاب اسلامی افغانستان

از بدنه این ائتلاف هفت‌گانه، گروه طالبان به رهبری ملا محمدعمر عرض اندام کرد. وی یکی از فرماندهان نظامی حرکت انقلاب اسلامی افغانستان به رهبری محمد نبی محمدی، عمدتا پشتون شمول در زمان جنگ با شوروی بود. مولوی رفیع‌الله مؤذن و شاه فضلی معاون حزب حرکت انقلاب اسلامی، پس از خروج ارتش سرخ شوروی از افغانستان و سقوط حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان، با روی کار آمدن دولت اسلامی مجاهدین ، به ملامحمد عمر بیعت کرد. همچنین مولوی محمدنبی محمدی، رهبر این گروه و معاون برهان‌الدین ربانی، رئیس حکومت اسلامی، نیز درسال ۱۳۷۳ش/۱۹۹۴م با رسیدن گروه طالبان به دروازه‌های شهر کابل به آن گروه پیوست و شورای اجرایی حرکت انقلاب اسلامی از برهان الدین ربانی رئیس حکومت اسلامی خواست که از قدرت کنار برود. (اصولی، ۱۴۰۱: ۱۴ تا ۱۵، محمدی، ۱۳۸۷)

ائتلاف هشت‌گانه بنام شورای ائتلاف اسلامی افغانستان که به‌وجود آمد، متشکل‌ از هشت احزاب و سازمان‌های سیاسی و جهادی اسلام شیعه مذهب و عمدتاً هزاره تبار بودند که در سال‌های ۱۳۵۸-۵۹ ش شکل گرفت. این ائتلاف در سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۶ش/۱۹۸۷م به منظور ایجاد اتحاد و جلوگیری از اختلافات و درگیری‌های داخلی ایجاد گردید. هدف این مجمع، بسیج همه نیروها و مبارزه در برابر حضور قوای ارتش شوروی در افغانستان و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان عنوان گردید. این نهاد اعلام کردند که برای استقلال و آزادی کشور و تحکیم یک حکومت اسلامی در افغانستان می‌رزمند. خطوط استراتژیکی این ائتلاف، مبارزات مسلحانه به‌منظور براندازی رژیم حاکم آن زمان در افغانستان و علیه حضور نیروهای نظامی شوروی دراین کشور تعریف شد.

  • جبهه متحد انقلاب اسلامی افغانستان
  • دعوت اسلامی افغانستان
  • حزب‌الله افغانستان
  • حرکت اسلامی افغانستان
  • سازمان نصر افغانستان
  • پاسداران جهاد اسلامی افغانستان
  • سازمان نیروی اسلامی افغانستان
  • نهضت اسلامی افغانستان
  • بعدا شورای اتفاق اسلامی افغانستان نیز می‌پیوندد. (کمیسیون فرهنگی حزب وحدت اسلامی افغانستان، ۱۳۶۹: ۱۲ تا ۱۳)

رهبران این ائتلاف با ایدئولوژی و مرام سیاسی بیشتر به ملی‌گرایی هزاره، دفاع از حقوق اقلیت‌ها و مذهب شیعه در افغانستان، تجددگرایی اسلامی و سوسیالیسم اسلامی، خواهان تأسیس دولت و حکومت اسلامی بودند.

ائتلاف هشت‌گانه و سایر جریان‌های دیگر، با تلاش‌های رهبری این جریان‌ها به هدف جلوگیری از تضعیف و اتحاد بیشتر درپی برگزاری کنگره‌ها و نشست‌ها تحت یک رهبری سیاسی برآمد که در واقع آغاز گفتگو‌ها از سال‌های ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶ش/۱۹۸۶ و ۱۹۸۷م شروع شد. این نشست‌ها در سال ۱۳۶۷ش/۱۹۸۸م در ولسوالی پنجاب، لعل، حصه اول بهسود و در جاغوری برگزار شد. رهبران این ائتلاف، سند «میثاق وحدت» را از تاریخ ۲۵/۴/۱۳۶۸ الی ۲۷/۴/۱۳۶۸ش در بامیان ترتیب و امضأ نمودند. بجز از حرکت اسلامی، گروه‌های قبلی منحل اعلام شد و یک حزب عمده سیاسی (حزب وحدت اسلامی افغانستان) در سال ۱۳۶۸ش/۱۹۸۹م در بامیان تأسیس شد و در راس رهبری آن عبدالعلی مزاری قرار گرفت.

حزب وحدت اسلامی، مرام سیاسی مشخصی را در دفاع از حقوق هزاره‌ها، تأمین عدالت اجتماعی، حمایت از اقلیت‌های مذهبی و قومی، اعاده حقوق زنان، رسمیت‌ داشتن مذاهب شیعه و سنی در افغانستان اعلام کرد. همچنان حضور همۀ اقوام افغانستان در صحنه و تصمیم‌گیری سیاسی و مبارزه علیه مبنای حذف اقوام در افغانستان، تلاش برای اتحاد کامل نیروی‌های مسلمان افغانستان اعم از شیعه و سنی و برتری نظام مردم سالاری و دموکراسی بر اساس ایجاد دولت اسلامی بر مبنای قانون اسلام بر سایر نظام‌های سیاسی و اقتصاد بازار آزاد، از جمله موارد مهمی بود که مطرح نمود. (کمیسیون فرهنگی حزب وحدت اسلامی افغانستان، ۱۳۶۹: ۱۷ تا ۴۹)

دراین مدخل، به بررسی چگونگی فعالیت‌ها و تأثیر‌گذاری این جریان‌ها در منطقۀ چهل باغتوی پشی و ولسوالی جاغوری، پرداخته شده‌است و ازین‌رو تحقیق پیرامون موضوع در همین ساحه محدود ساخته شده است.

بر بنیاد تحقیقاتی ‌که از روش مصاحبه‌ در رابطه به این مقاله صورت گرفته است، از دهه اخیر پنجاه الی هفتاد، اوج شکل‌گیری و فعالیت احزاب و سازمان‌های سیاسی عقیدتی اعم از چپ‌گریان و اسلام گرایان در افغانستان بوده‌است.

چهره‌های سیاسی و نظامی از جاغوری و منطقۀ چهل‌باغتوی پشی‌ در بدنه‌ی جریان‌های سیاسی عقیدتی اعم از چپ و راست، حضور و نقش خود را داشته‌اند که بیشتر در جریان‌ها و احزاب سیاسی اسلام‌گرایان جهادی برجسته بوده ‌است. در جریان‌های چپ، معدود کسانی حضور داشته که عضؤ سازمان جوانان مترقی افغانستان، ساما و رهایی بوده‌اند.

بر اساس گفته‌های نادرشاه نظری، نویسنده و یکی از چهره‌های روشن‌فکر جامعۀ چهل‌باغتوی پشی، این جریان‌ها و گروه‌های سیاسی در افغانستان و از جمله ولسوالی جاغوری، در ختم دهه پنجاه و آغاز دهه شصد خورشیدی فعال بوده‌است. اکثریت آن را جریان‌های اسلام گرایان جهادی تکوین می‌داده که در ابتدا به منظور نبرد با حزب دموکراتیک خلق افغانستان و سرنگونی و بیرون راندن نیروهای شوروی از افغانستان شکل گرفته بوده‌است.

«در این سال‌ها مردم چهل باغتوی پشی، اولین بار در تاریخ، نقش نهادهای سیاسی و اجتماعی را تجربه کرد. قبل از آن هیچ حزب و سازمان یا نهاد‌های اجتماعی در چهل‌باغتوی پشی وجود نداشت. تنها محور تجمعات مردم، مسجد و تکیه‌خانه‌ها بود.

از سال‌های ۱۳۵۹ش/۱۹۸۰م به بعد گروهای سیاسی در افغانستان و از جمله در چهل باغتوی پشی ظهور کرد. اغلب این گروه‌ها جهادی، هدف شان مبارزه با حزب دموکراتیک خلق افغانستان و بیرون راندن نیروهای شوروی از افغانستان بود. اولین نهاد سیاسی و نظامی شورای انقلابی اتفاق اسلامی افغانستان بود که شیخ بهشتی در ورس تشکیل داد و زود در جاغوری و چهل‌باغتوی پشی نیز نفوذ کرد. بعد حرکت اسلامی، سازمان نصر اسلامی، جبهه متحد اسلامی، پاسداران جهاد اسلامی، جنبش اسلامی و نهضت اسلامی افغانستان فعالیت داشتند.» (نظری، ۱۴۰۲ش)

فعالیت‌های سیاسی، نظامی و فرهنگی شعله جاوید

چون شعله‌ای‌ها فاقد یک تشکیلات سازمان یافته سیاسی بودند، ازین‌رو درگیری‌های مستقیم با جناح‌های دیگر نداشته‌اند. زیرا جریان‌های چپ، به‌شکل علنی فعالیت‌ نمی‌توانسته و به‌طور مخفی یا تحت نام کدام سازمان و نهاد دیگر در جاغوری دست به فعالیت می‌زده‌است.

سازمان جوانان مترقی در زمان کودتای خلق و پرچم از هم پاشیده بوده و فعالین آن به دسته‌ها و گروه‌های متفاوتی تقسیم شده بودند. از جمله سازمان ساما و رهایی را می‌توان ذکر نمود که مجید کلکانی رهبری جبهه متحد ملی «ساما» را بدوش داشته ‌و منشعب از این سازمان بوده ‌است. این سازمان علیه رژیم خلق و پرچم می‌جنگیده و سرانجام توسط نجیب که آن زمان رئیس خاد بوده‌ است دستگیر و تیرباران می‌شود.

اوضاع سیاسی، نظامی، فرهنگی- اجتماعی در دورۀ رژیم خلق و پرچم

با کودتای ۷ ثور سال ۱۳۵۷ش/۲۸ می‌۱۹۷۸م، نظام جمهوری داوود خان سرنگون گردید و شکاف‌های سیاسی و اجتماعی زیادی میان اقشار مختلف جامعه به‌وجود آمد. تعدد جریان‌های سیاسی عقیدتی به هدف تصاحب قدرت و همچنین تنش‌ها و جنگ‌های عقیدتی، باعث چند پارچه‌گی و تقسیم مردم به گروه‌های مختلف شد که پی‌آمد آن جنگ‌ها و کشتار خونین بود.

پس از کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ش، کشتارهای زیادی توسط حزب دموکراتیک خلق افغانستان صورت گرفته و از جمله مجاهدین که به‌نام اشرار یاد می‌شدند، شعله‌ای‌ها، عالمان دین و چهره‌های تأثیر‌گذار مذهبی، فیودال‌ها، خوانین‌ که مخالف این رژیم بودند، از ولایت‌های مختلف دستگیر و به زندان انداخته شده و از بین برده می‌شدند.

تعدادی زیادی از اعضاء و طرفداران سازمان جوانان مترقی و ساما، توسط رهبران حزب دموکراتیک خلق در دورۀ رژیم جمهوری دموکراتیک افغانستان، از سوی نور‌محمد ‌ترکی و حفیظ‌‌الله امین، اسیر و به زندان انداخته شده و در نهایت اعدام یا به‌قتل رسیدند.

از جاغوری عضؤ سازمان جوانان مترقی افغانستان نیز زیاد بوده‌اند که بیشتر معلمین و تحصیل کردگان و روشن‌فکران شامل بوده‌اند. از جمله اکرم یاری و صادق یاری از چهره‌های سرشناس و بنیانگذار این سازمان بوده‌اند و به همین ترتیب معلم علی‌دریاب، معلم عبدالعلی خان و تعدادی دیگر نیز چپی بوده‌اند.

اکرم یاری، صادق یاری از بنیان گذاران سازمان جوانان مترقی، در جاغوری دستگیر و در کابل آورد شده و سپس به قتل می‌رسد. عبدالعلی معلم و معلم علی‌دریاب از جمله‌ی معلمان بوده‌اند که در جاغوری نیز دستگیر می‌شوند.

در میان لیست پنچ هزار نفری از کشتارهای سازمان «اگسا» که توسط دولت هالند در سال 1392ش، به تعداد ۶1 نفر از جاغوری بودند که میان آنان تعداد زیادی از مایوییست‌ها هم شامل‌اند. (نظری، ۱۴۰۲ش. صالحی، ۱۴۰۲ش)

به همین ترتیب تعدادی از شاگردان لیسه سلطان مودود از جمله عبدالخاق آزاد از چاکه، موسی‌خان فیاضی و محمد زمان از چهل‌باغتوی پشی، در کابل دستگیر و زندانی شده و سپس آزاد می‌شوند..(عباسی، ۱۴۰۲ش. نظری، ۱۴۰۲ش)

حاج عباس چاکه از چهره‌های سرشناس بازار سنگماشه، دستگیر و به کابل انتقال داده شده و بعدا نام‌اش در جمع کشته شدگان اداره اگسا نشر شد.(عباسی، ۱۴۰۲ش)

در آن زمان ترس و وحشت میان مردم حاکم شده‌ و مردم در ولایت‌های مختلف دست به مبارزه مسلحانه می‌زده‌اند. از جمله مردم هرات، جاغوری و پنچشیر قیام می‌کنند.

در جنگ جاغوری، اولین نیروهای مسلح مردمی که در نزدیکی ولسوالی سنگر می‌گیرد، از چهل‌باغتوی پشی و ولسوالی مالستان بوده‌اند که بعد از جنگ مالستان و شکست حکومت محلی در آن ولسوالی، اتفاق می‌افتد و بعد به همین ترتیب از سایر نقاط جاغوری، همچنین نیروهای مسلح مردمی در اطراف ولسوالی مستقر شده و علیه حکومت محلی خلق و پرچم می‌جنگند.

جنگ در جاغوری یک هفته ادامه پیدا نموده و پس از آن ولسوالی به‌دست نیروهای مردمی سقوط می‌کند. رهبری جنگ توسط فرماندهان محلی به‌شکل منطقه‌ای بوده ‌است که توسط آخوند‌ها، متنفذین، فئودال‌ها و ملک‌ها، راه اندازی می‌شده ‌است.

«در خزان سال 1358ش/۱۹۷۹م، مردم علیه ولسوالی جاغوری سنگر گرفت و پس از یک هفته ولسوالی جاغوری سقوط کرد. اولین سنگری که در نزدیکی ولسوالی مستقر شد از چهل باغتوی پشی بود. رهبری جنگ در آنزمان، منطقه‌ای بود و هنوز هیچ نهاد نظامی و سیاسی تشکیل نشده بود. تحریکِ آغاز جنگ توسط برخی از ملک‌ها و فئودال‌ها صورت می‌گرفت. از جمله قربان مهتر ممدگ برای چهل‌باغتوی پشی نامه فرستاد و در آن نوشته بود که تمامی مردم اطراف ولسوالی را محاصره کرده‌اند. همان روز مردم چهل‌باغتوی پشی با سلاح‌هایی که داشتند نزدیک به اطراف ولسوالی رسید ولی دید که بغیر از آنها هیچ کسی نیامده ‌است. پس از آن دیگر مناطق جاغوری نیز آمده اطراف ولسوالی سنگر گرفته و جنگ آغاز شد.» (نظری، ۱۴۰۲ش)

شیخ علی وثوقی را می‌توان از فرماندهان نیروهای مردمی یاد کرد که در قیام مردمی علیه حکومت خلق و پرچم در جاغوری در رهبری و فرماندهی نیروهای مردمی نقش داشته بوده‌ است‌. وی پس از سقوط حکومت محلی به دست نیروهای مردمی، به حیث رئیس حوزه انتخاب می‌شود و در نبرد با حکومت آن وقت تا قره باغ، مقر و ولایت ارزگان با نیروهایش پیش‌روی می‌کند که بعداً از ریاست حوزه استعفا نموده به پاکستان رفته اقدام به سازمانی به‌نام حزب‌الله می‌کند. (نظری، ۱۴۰۲ش)

مردم جاغوری پس از یک سال حاکمیت این رژیم، دست به مبارزه مسلحانه می‌زند و آغاز این حرکت از سوی مردم منطقه بابه، حمله به مکتب آن منطقه بوده که معلمین خلقی‌ها در آن درگیری کشته و تعدادی آنان زندانی می‌شوند، اما این حرکت مردمی از سوی حکومت سرکوب شده و تعداد زیاد کشته و دستگیر می‌شوند.

در اواخر سال ۱۳۵۷ش/۱۹۷۸م، جنگ علیه حکومت خلق و پرچم در سطح جاغوری رخ می‌دهد که این جنگ با کمک مردم چهل‌باغتوی پشی و مالستان- پشی راه اندازی شده‌است. از جمله فرماندهان جنگ که رهبری آن را برعهده داشته، قربان مهتر ممدگ بوده‌ است که از او نام گرفته می‌شود. در جنگ، نقش معلمین و متعلمین در جابجایی و تداوی زخمیان و همچنین شناسایی خلقی‌ها، نیز فعال و برجسته بوده‌است.

«مردم جاغوری از ستم حکومت وقت به تنگ آمده بود و دست به قیام زدند، برای اولین بار مردم بابه بالای مکتب حمله کردند و معلمین خلقی‌‌ها را کشته و زندانی کردند که از طرف دولت به شدت سرکوب شد. تعداد زیادی را کشته و دستگیر نمود. در اواخر ماه ثور ۱۳۵۸ش، مردم جاغوری به رهبری قربان مهتر ممدگ به کمک مردم مالستان دست به قیام زدند. ولسوالی را محاصره کرده و حمله نمود که جنگ یک هفته دوام کرد و ولسوالی بدست مردم افتاد و بعد از آزادی ولسوالی جاغوری، کمیته‌های مردمی تشکیل دادند که قوماندان عمومی انجینر عنایت از سبز چوب انتخاب شد. معلمین و متعلمین در آزادی جاغوری نقش بسیار فعال داشت و از جمله جابجایی مجاهدین در سنگرها، تدوای زخمی و شناسایی خلقی‌ها.» (عباسی، ۱۴۰۲ش)

با کودتای 7 ثور، شکاف‌های اجتماعی زیادی میان اقشار مختلف جامعه به‌وجود می‌آید که بیشتر در میان معلمین و شاگردان مکاتب اختلاف‌ها در حمایت از جریان‌های چپ برجسته بوده‌‌ است. در لیسه سلطان مودود، معلمین و شاگردان وابسته به جناح خلق و پرچم و سازمان جوانان مترقی (شعله‌ای‌ها) به دو گروه تقسیم شده و درگیری‌های لفظی و فیزیکی میان آنان در صنف درسی و راه مکتب صورت می‌گرفته است.

در لیسه سلطان مودود در آن زمان متعلمین از مناطق چون چهل‌باغتوی پشی‌، جاشه، چاکه جودری و سیازمین، نیز مصروف فراگیر درس بوده‌اند که گرایش‌های سیاسی عقیدتی چپی داشته است.

«صنف ۷ در لیسه سلطان مودود در سنگماشه بودیم که کودتای 7 ثور ۱۳۵۷، توسط حزب دموکراتیک خلق رخ داد. اوضاع افغانستان به‌خصوص جاغوری دیگر‌گون شد، صنف بندی بین معلمین و متعلمین وابسته به حزب دموکراتیک خلق و هواداران سازمان جوانان مترقی (شعله‌ای‌ها) بوجود آمد. در درون صنف و حتی در راه مکتب برخورد‌های لفظی و فیزیکی صورت می‌گرفت.

از منطقه ما شاگردان منطقه جودری و سیازمین هوادار حزب دموکراتیک خلق و منطقه چاکه، جاشه و چهل‌باغتوی پشی هوادار سازمان جوانان مترقی (شعله‌ای‌ها) بودند. از منطقه چهل‌باغتوی پشی‌ انجینر موسی‌خان، سر‌معلم زمان و اسحاق‌علی یعقوبی در سنگماشه در آن زمان مشغول درس بودند.» (عباسی، ۱۴۰۲ش)

اختلاف و درگیری در مکتب بابه میان مردم و معلمان خلقی صورت می‌گیرد، در آن رویداد تعدادی از معلمین خلقی‌ توسط مردم کشته و دستگیر می‌شوند. پس از شورش بابه، این اتفاق در چهل‌باغتوی پشی نیز قریب الوقوع بوده‌ است که رخ بدهد، اما با ممانعت متنفذین و ارباب‌های منطقه از درگیری جلوگیری صورت می‌گیرد.

در کوتل جاشه مردم تجمع کرده و می‌خواسته بوده‌اند که به‌طرف سنگماشه حرکت کرده تا در جنگ علیه حکومت خلق و پرچم شرکت کنند.در آن وقت دو تن از معلمان خلقی به‌شکل مسلح از جمله معلم ظاهر از سیرقول سنگماشه، از مردم سؤال می‌کند که به کجا روان استند ولی مردم از ترس که آنان فیر نکنند برعکس می‌گویند در حمایت از حکومت انقلابی، به‌طرف سنگماشه می‌روند. دراین میان جمعی تصمیم می‌گیرند که معلمین را گرفتار و خلع سلاح نمایند.

از جمله عوض پهلوان، معلم ظاهر را از پشت با هر دو دستان‌اش محکم گرفته و خلع سلاح می‌سازد و دراین زمان مردم بالای معلمان خلقی هجوم می‌آورند تا وی را از بین ببرد، اما ارباب‌ها و متنفذین که در آن‌جا حضور داشته بوده‌اند مانع می‌شوند. اربابان مردم را سرزنش می‌کنند و معلمان را از چنگ آنها نجات داده پس از خلع سلاح برای شان توضیح می‌دهند که مردم در جنگ با حکومت می‌روند. به معلمان می‌گویند، در صورتی که پیروز شدیم شما را به‌سلامت به خانه‌های تان می‌فرستیم و اگر حکومت شما پیروز شد، از ما انتقام‌ بگیرید. سپس آنان را در خانه باشی قادر روشنگ آوردند و غذا دادند. (نظری، ۱۴۰۲ش)

در زمان رژیم خلق و پرچم، به تعداد زیاد از جاغوری توسط اداره اگسا گرفتار و به قتل می‌رسند که در سال 1392 فهرست ۵ هزار نفری از کشتار اگسا توسط دولت هالند نشر شد و در لیست منتشر شده ۶1 نفر از جاغوری هستند که اسامی بدون اصلاح و غلط ‌گیری، همانند اصل نوشته‌ی اگسا منتشر می‌شود:

  1. «جان علی ولد مراد علی، مسکونه جاغوری، ملا، خمینست.
  2. داوود ولد خدابخش، مسکونه جاغوری، محصل، اخوانی.
  3. محمد عیسی ولد محمد نبی، مسکونه جاغوری غزنی، اشرار.
  4. سلطان علی ولد علی زوار،، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  5. حسین علی ولد ناصر علی، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  6. محمد امین ولد نوازعلی، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  7. قنبر علی ولد غلام علی، جاغوری، زمیندار، اشرار.
  8. بابا علی ولد محمد علی، جاغوری غزنی، اشرار.
  9. محمدکریم ولد محمدیوسف، مسکونه جاغوری، محصل طب ننگرهار.
  10. عبدالرب ولد حیدرعلی، مسکونه جاغوری، محصل فارمسی، مائوئیست.
  11. محمدموسی ولد محب علی، پولیس غزنی، مسکونه جاغوری، اشرار.
  12. محمداکرم ولد محب علی، معلم، مسکونه جاغوری، اشرار. (معلم چهل باغتوی پشی)
  13. مرادعلی ولد محب علی، بیکار، مسکونه جاغوری، اشرار.
  14. خادم حسین ولد رمضان، مامور وزارت آب و برق، مسکونه جاغوری.
  15. خادم حسین ولد غلام حسین، مسکونه جاغوری مایوییست.
  16. اسدالله ولد یعقوب علی، مسکونه جاغوری، عضو سارنوالی، مایوییست.
  17. عبدالرحیم ولد غلام علی، مسکونه جاغوری، مستری، مایوییست.
  18. غلام علی ولد سلطان علی، مسکونه جاغوری، محصل وترنری، مایوییست.
  19. غریب حسین ولد محمد صادق، مسکونه جاغوری، محصل دارالمعلمین، مایوییست.
  20. محمد اسحاق ولد میرزا حسین، مسکونه جاغوری، مامور، مایوییست.
  21. داود شاه ولد یعقوب علی، مسکونه جاغوری، خیاط مایوییست.
  22. عبدالشکور ولد حیدر علی، مسکونه جاغوری، بیکار، مایوییست
  23. محمدایوب ولد ناصرعلی، مسکونه ولسوالی جاغوری غزنی، اخگر.
  24. سلطان علی ولد علی زوار،، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  25. حسین الله ولد کاکر، غزنی، زمیندار، اشرار.
  26. رمضان علی ولد قاسم علی، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  27. رضا بخش ولد خدابخش، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  28. حسین علی ولد غلام علی، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  29. علی شاه ولد غلام نبی، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  30. حسین علی ولد ناصر علی، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  31. محمد امین ولد نوازعلی، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  32. محمد ابراهیم ولد ظریف، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  33. افغان علی ولد صفر علی، جاغوری غزنی، زمیندار، اشرار.
  34. محمد علی ولد نوروز علی،جاغوری غزنی، دکاندار، اشرار.
  35. محمدکریم ولد محمدیوسف، مسکونه جاغوری، محصل طب ننگرهار، اخوانی.
  36. سیدمحمد نادر ولد سیدمحمد کلبی، رییس دیپارتمنت ریاضی، مسکونه جاغوری، اشرار.
  37. محمدموسی ولد محب علی، پولیس غزنی، مسکونه جاغوری، اشرار.
  38. محمداکرم ولد محب علی، معلم، مسکونه جاغوری، اشرار.
  39. مرادعلی ولد محب علی، بیکار، مسکونه جاغوری، اشرار.
  40. عطاالله ولد محب علی، متعلم صنف 11 مسکونه جاغوری، خمینیست.
  41. سید محمد ولد سید محمد حیدر، مسکونه جاغوری، فارغ شده، مایوییست.
  42. محمد داوود ولد محمد حسن، مسکونه جاغوری، مایوییست.
  43. خادم حسین اکبری ولد حسن علی، مسکونه جاغوری، مایوییست.
  44. خادم حسین ولد غلام حسین، مسکونه جاغوری مایوییست.
  45. اسدالله ولد یعقوب علی، مسکونه جاغوری، عضو سارنوالی، مایوییست.
  46. عبدالرحیم ولد غلام علی، مسکونه جاغوری، مستری، مایوییست.
  47. محمد اسحاق ولد میرزا حسین، مسکونه جاغوری، مامور، مایوییست.
  48. داود شاه ولد یعقوب علی، مسکونه جاغوری، خیاط مایوییست.
  49. زوارشاه ولد یعقوب علی، خیاط، باشنده جاغوری، مایوییست.
  50. عبدالشکور ولد حیدر علی، مسکونه جاغوری، مایوییست.
  51. عبدالحسین ولد جعفرعلی، مسکونه جاغوری، خمینست
  52. عبدالحمید ولد جعفرعلی، مسکونه جاغوری، بیکار، خمینست
  53. عبدالرووف ولد محمدهاشم، مسکونه جاغوری، متعلم، خمینست
  54. عبدالرحیم ولد محمد هاشم، مسکونه جاغوری، خمینست.
  55. محمدایوب ولد ناصرعلی، مسکونه ولسوالی جاغوری غزنی، اخگر.
  56. صادق علی یاری ولد عبدالله، مسکونه جاغوری غزنی، داکتر.
  57. محمد اکرم یاری ولد عبدالله، مسکونه جاغوری، معلم.
  58. محمد علی ولد غلام رضا، مسکونه جاغوری، معلم.
  59. علی دریاب ولد محسن علی، مسکونه جاغوری، معلم.
  60. بستانعلی ولد علیشاه، مسکونه جاغوری، بیکار.»
  61. رمضان ولد محمد رضا، کارمند رستورانت، مسکونه جاغوری، خمینست.»

اوضاع سیاسی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی دورۀ جریان‌های اسلام گرایان

از جریان‌های راست اسلام گرایان، می‌توان شورای انقلابی اتفاق اسلامی را نام گرفت که برای اولین بار در جاغوری نفوذ و گسترش پیدا می‌کند. شورای انقلابی اتفاق اسلامی یک نهاد سیاسی و نظامی بوده است که توسط شیخ بهشتی در ورس ولایت بامیان، تشکیل شده و اولین نهادی بوده ‌است که در جاغوری و به‌خصوص در چهل‌باغتوی پشی نفوذ پیدا می‌کند.

شورای انقلابی اسلامی، بنا به‌دلیل عدم یک تشکیلات منظم و سازمان یافته در آن زمان که در مرکز جاغوری (سنگماشه) حکومت محلی سقوط کرده بود، نیروهای نظامی‌اش را از هر منطقه و ناحیه به‌گونۀ سهمیه بندی شکل داده و پس از یک دورۀ نوبتی نگهداری از حوزه، نیروهای دیگر جایگزین می‌شده ‌است. از چهل‌باغتوی پشی، غلام حیدر نورگ به‌حیث یک فعال نظامی به‌شکل پایدار از حوزه نگهبانی می‌نموده و در آن‌جا به قوماندان نیز معروف می‌شود.

بعداً به همین ترتیب حرکت اسلامی، سازمان نصر اسلامی، جبهه متحد اسلامی، پاسداران جهاد اسلامی، جنبش اسلامی و نهضت اسلامی افغانستان، از جمله جریان‌های جهادی اسلام گرایان راست بوده ‌است که در ساحه‌ی جاغوری و از جمله چهل‌باغتوی پشی، نیز فعال شده و نفوذ می‌یابد نظری، ۱۴۰۲ش، عباسی ۱۴۰۲ش)

پس از آزاد شدن جاغوری، تعدادی زیادی از فعالان و روشن‌فکران از کابل و ولایات به جاغوری نیز بر می‌گردد. از جمله داکتر سیما سمر، مامور احمد نظری و تعدادی زیادی از اعضای سازمان رهایی، نیز به جاغوری بر می‌گردد.

در سال ۱۳۵۸ش/۱۹۷۹م، اتحادیه مجاهدین اسلامی افغانستان توسط تنظیم نسل نو هزاره در کویته پاکستان تأسیس می‌شود و رئیس آن عبدالحسین مقصودی بوده‌ است. اتحادیه مجاهدین در جاغوری، دست به فعالیت می‌زند که آن زمان بسیاری از روشن‌فکران از جاغوری و سایر ولایت‌ها نیز در اتحادیه مجاهدین می‌پیوندند.

اتحادیه مجاهدین اسلامی توسط تنظیم نسل نو هزاره از کویتۀ پاکستان اکمال می‌شده است. برای اولین بار مهمات و اسلحه را از راه بادنی وارد جاغوری نموده و در کهنه‌ده سنگ‌ماشه پایگاه ایجاد می‌کند.

اتحادیه مجاهدین اسلامی افغانستان، سرانجام در درگیری با حرکت اسلامی، نهضت اسلامی، جبهه متحد اسلامی و شورای روحانیت جاغوری، شکست خورده و اعضای آن منطقه را ترک می‌کند. (نگاه شود به مدخل اعلامیه شورای روحانیت جاغوری درین کتاب)

به تاریخ ۲۳/۹/۱۳۶۱ش، از کاروان سلاح و مهماتی که از پاکستان به طرف جاغوری در حرکت بوده ‌است و در منطقه اینگی ولسوالی گیلان، توسط مجاهد بوستان مالستان که در آنجا پایگاه نظامی داشته بود، جلوگیری می‌شود و مقدار کمی از مهمات به‌دست نیروهای اتحادیه مجاهدین در اوتقول انگوری می‌رسد.

نیروهای اتحادیه مجاهدین از جاغوری، که قوماندان عمومی نظامی، ایوب سرکاتب ممدگ بوده و برای آزاد نمودن مهمات به‌طرف پایگاه نظامی مجاهد بوستان در حرکت بوده‌اند، اما به هدف جلوگیری از جنگ داخلی در اوتقول متوقف گردیده و در آن‌جا مستقر می‌شوند. در آن زمان آقای خرمی داوود یکی از اعضای شورای اتفاق که به مدت دو سال رئیس حوزه جاغوری هم بوده‌است، از پاکستان به‌سوی انگوری می‌آمده که در اوتقول به‌دست نیروهای اتحادیه می‌افتد و مدتی را در خانه حاجی عوض اوتقول نگهداری می‌شود. آقای خرمی وعده حل معضله پیش آمده شده را می‌دهد و با هئیتی متشکل از مجاهدین از غزنی و سایر ولایات به‌شمول آقای حسین‌علی یوسفی به منظور مذاکره به سنگ‌ماشه به مقر شورای روحانیت می‌رود، اما در آنجا برعکس تعداد زیادی از اعضای هیئت مذاکره کننده به‌شمول آقای یوسفی زندانی می‌شوند.

حرکت اسلامی، نهضت اسلامی، جبهه متحد اسلامی و شورای روحانیت جاغوری، به پایگاه اتحادیه مجاهدین اسلامی افغانستان، در کهنه‌ده حمله کرده و در نتیجه تعدادی کشته و زخمی و تعدادی زیادی دستگیر می‌شوند.( عباسی، ۱۴۰۲ش)

پس از شکست جبهه، تعدادی از اعضاء و طرفداران اتحادیه به پاکستان می‌روند و تعدادی برای ادامه فعالیت‌هایش به حزب اسلامی می‌پیوندند که‌ در آن زمان ابراهیم پاطو، آخوند سلمان و باشی حبیب در جاغوری از چهره‌های برجسته اعضای حزب اسلامی بوده‌اند.

چند سال از جمله مامور احمد که در آن زمان به حزب اسلامی پیوسته بود، با یک تن از همکارانش به‌نام فدا‌حسین در ۷ سرطان ۱۳۷۰ش، در منطقه تیلوم به همکاری، توسط افراد نهضت اسلامی به قتل می‌رسد.(عباسی، ۱۴۰۲ش)

پس از شکست اتحادیه مجاهدین که برخی از افراد آزاداندیش و تعدادی از شعله‌ای‌ها و روشن‌فکران در پوشش آن اتحادیه فعالیت داشتند، به پاکستان مهاجر می‌شوند. از جمله سیماسمر نیز در آن زمان به پاکستان می‌رود و در آن‌جا در بخش طبابت فعالیت‌های چشم‌گیری داشته که در ابتدا در شفاخانه آغاز به‌کار نموده و سپس با همکاری داکتران مهاجر افغانستانی کلینیک ملالی را تأسیس می‌کند. (به مدخل سیماسمر مراجعه شود)

در سال ۱۳۶۸ش/۱۹۸۹م، داکتر سیما شهدا ارگنایزیشن و کلینیک شهدا را به شمول ۱۳ باب مکتب تأسیس می‌کند و هزاران دانش‌آموز دختر و پسر در جاغوری مصروف درس و تعلیم شدند. (عباسی، ۱۴۰۲)

چهره‌های چپ از چهل‌باغتوی پشی

از چهره‌های چپ، اسحاق علی یعقوبی از اعضای ساما را می‌توان یاد نمود که زیر پوشش نهضت اسلامی فعالیت‌ داشته‌ ‌است. وی در سال ۱۳۶۴ش/۱۹۸۵م، در منطقۀ بابه در جنگ با حزب اسلامی کشته می‌شود.

از جمله مامور سلمان ، ملا نور‌محمد و معلم علی‌احمد در جمع تنظیمی‌ها قرار داشته بوده‌اند و مسؤلیت عمومی آن را در چهل باغتو پشی، مامور سلمان به‌عهده داشته که اسلحه و مهمات از پاکستان می‌آورده ‌است. تنظیمی‌ها از جانب مخالفان در چهل‌باغتوی پشی در مسجد میانه احضار می‌شوند. در آن نشست بعضی سؤالاتی که در رابطه با اسلحه گرفتن از کفر، از جانب تنظمی‌ها پرسیده می‌شود، شیخ فیاض زنگی، عالم برجسته مخالف تنظیمی‌ها جواب قناعت‌بخشی نمی‌دهد. در نهایت تنظیمی‌ها صحنه را ترک کرده خود شانرا برنده اعلان می‌کنند. اما زمانی که تنظیمی‌ها در سنگماشه توسط گروه‌های اسلامی شکست خورده و از هم می‌پاشد، این‌ها هم پراکنده شده و به گروه‌های دیگر ملحق می‌شوند و از جمله مامور سلمان (به مدخل مامور سلمان مراجعه شود) به سازمان نصر می‌پیوندد. (نظری، ۱۴۰۲ش)

جنگ‌های که میان نیروهای احزاب اسلامی در چهل‌باغتو پشی، به وقوع پیوسته است، در مجموع می‌توان از چهار جنگ مهم یاد نمود که میان حزب اسلامی و نهضت اسلامی، حزب اسلامی و سپاه پاسداران، نهضت اسلامی و سازمان نصر که در آن زمان به حزب وحدت اسلامی افغانستان پیوسته بوده ‌‌است، رخ می‌دهد:

جنگ اول

اولین جنگ بین افراد حزب اسلامی و نهضت اسلامی در سال 1364ش، در ابتدا از کوه قلخ چهل‌باغتوی پشی‌ و بعد از گند آو منطقه بابه اتفاق می‌افتد و در واقع آغاز این‌ جنگ بر می‌گردد به جنگی که قبل از آن در جاکه پشی میان افراد دو حزب رخ داده بوده ‌است و در آن جنگ، نیروهای حزب اسلامی به شکست مواجه شده و از پشی و شیرداغ فرار نموده در پایگاه حزب اسلامی در کوه یخک پاتو مستقر می‌شوند. پس از چند ماه، جنگ دو باره میان این دو گروه در منطقۀ چهل‌باغتوی پشی از کوه قلخ در می‌گیرد که افراد حزب اسلامی در آنجا سنگر گرفته بوده‌اند.

از موضع نیروهای حزب اسلامی، رهبری جنگ را عباسی پاطو، آخوند سلمان حیدری از چهل‌باغتوی اوقی، قوماندان غلام‌حیدر از چهل‌باغتوی پشی، به عهده داشته‌ بوده‌اند و از موضع نهضت اسلامی رهبری جنگ به‌دوش چمران‌علی، رمضان عارفی، قوماندان جان‌علی و خادم زوار با گروپ‌های تحت امرش بوده‌اند. این جنگ نزدیک به چهار ماه طول کشیده و در مجموع دو نفر: اسحاق‌علی قلدی و عبدالطیف از قریۀ آهنگنشته منطقه‌ی چهل‌باغتوی پشی‌ و یک نفر از منطقه بابه به اسم شاه‌ولی از کشته شده‌های این جنگ بوده‌اند.(رحیمی، ۱۴۰۲ش)

افراد حزب اسلامی و نهضت اسلامی از چهل‌باغتوی پشی نیز در جنگ جاکه پشی شرکت نموده بوده‌اند که حزب اسلامی از آن‌جا شکست خورده و افراد آن به‌طرف منطقه بابه و پایگاه حزب اسلامی در کوه یخک پاطو متواری می‌شوند. چهل‌باغتوی پشی‌ و پشی پاسکوتل در کنترل نهضتی‌ها قرار می‌گیرد. افراد این گروه تلاشی خانه به خانه را به هدف جمع‌آوری سلاح شروع می‌کنند و از جمله قریۀ نورگ را تلاشی می‌کنند. تعداد از اعضای خانواده افراد حزب اسلامی در چهل‌باغتوی پشی از مسیر راه‌ها از سوی نهضت اسلامی اسیر گرفته می‌شوند.

غلام‌نبی اوقی برادر قوماندان غلام‌حیدر و رمضان پولوس نورگ را از راه کوه حزبیکه که آنها برای جمع‌آوری بیده می‌رفته بوده‌اند از سوی افراد نهضت اسلامی اسیر گرفته می‌شوند، علی‌رضا قول‌سای و پسر موسی‌جان گوش‌پره، به‌جرم این‌که پدران شان حزبی بوده‌اند بازداشت می‌شوند. (حیدری، ۱۴۰۲ش)

پس از جنگ جاکه و قاب‌جوی، نیروهای حزب اسلامی از مسیر منطقۀ بابه به کوه قلخ آمده و جنگ را از آنجا شروع می‌کنند. در آن زمان قوماندان عمومی نهضت در سطح پشی حسین‌علی چمران گزکی و جان‌علی قلدی نیز از قوماندانان داخل منطقه مربوط به نهضت اسلامی بوده‌اند و قوماندان غلام‌حیدر نو‌رگ، قوماندان عمومی حزب اسلامی در سطح جاغوری و پشی بوده‌ است.

این جنگ چندین ماه ادامه داشته و در آن جریان چندین درگیری رخ می‌دهد که یک شب درگیری در کوه سکسه بین افراد حزب اسلامی و نهضت اسلامی همچنین اتفاق می‌افتد که گروه مربوط به نهضت اسلامی به‌طرف قلدی فرار می‌کند و به همین ترتیب چندین درگیری دیگر از جمله در قریۀ نورگ و زنگی صورت گرفته بوده‌ است.

این جنگ در خزان همان سال رخ می‌دهد که افراد حزب اسلامی شکست خورده و دوباره به‌طرف بابه بر می‌گردند و نیروهای نهضت به دنبالش حرکت نموده و جنگی دیگر در گند آو بابه صورت می‌گیرد که در آن چهار نفر از نهضتی‌ها کشته می‌شوند و از چهل‌باغتوی پشی، اسحاق‌علی پسر حاجی کمر قلدی نیز شامل بوده‌است.

پس از جنگ گند‌آو، جنگ دیگر بین حزب اسلامی و نهضت اسلامی، در کوه خار که در آن ساحه پایگاه نظامی حزب اسلامی موقعیت داشته بوده‌ است، به وقوع می‌پیوندد و هر دو طرف درگیر، تلفات زیادی را متحمل می‌شوند و از جمله علی‌خان رضایی از افردا حزب اسلامی در آنجا کشته می‌شود. در این جنگ نیروهای حزب اسلامی شکست خورده و پایگاه اش تصرف و افراد آن متواری شده و دست به جنگ‌های چریکی می‌زنند. (حیدری، ۱۴۰۲ش)

در زمستان جنگ تعطیل شده و در بهار سال جدید، نشستی در خانه ملا محمدعطا لوده میان گروه‌های وابسته به حزب اسلامی و نهضت اسلامی از منطقه چهل‌باغتوی پشی و پشی پس‌ِکوتل، صورت می‌گیرد که از جمله قوماندان غلام‌حیدر، حسین‌علی چمران و رمضان عارفی و حسین‌علی پیروز از پشی، در آن حضور داشته بوده‌اند و در جلسه برای متوقف کردن جنگ به توافق نسبی می‌رسند‌ اما پایدار نبوده و پس از آن چندین جنگ دیگر رخ می‌دهد.

همچنین جلسه‌ی دیگر بین نهضتی‌ها و حزبی‌های چهل باغتوی اوقی در خانه بوستان‌علی خان ترتیب داده می‌شود و نیروهای حزب اسلامی به کمک خوانین‌ در منزل خان خیلا و همچنین خانه‌های که در نزدیکی محل نشست قرار داشته بوده ‌است جا‌بجا می‌شوند. آنان می‌گویند، در صورتی‌که حکیم نیازی توافق نکند باید دستگیر شود. به همین شکل حکیم نیازی نیز نیروهایش را در ساحۀ نزدیک به محل جلسه جابجا می‌نماید.

سرانجام حکیم نیازی و آخوند سلمان در نشست به تفاهم می‌رسند، ولی پس از ختم و ترک جلسه، حکیم نیازی تغییر موضع می‌دهد و در مسیر راه‌ نیروهای نهضت اسلامی دست به فیر می‌زنند و مانع رفتن افراد حزب اسلامی به‌طرف چهل‌باغتوی اوقی به خانه آخوند سلمان می‌شوند. (حیدری، ۱۴۰۲ش)

جنگ دوم

این جنگ میان افراد حزب اسلامی و سپاه پاسداران در کوه إبدی به وقوع پیوسته بوده‌ است. در زمستان 1367ش، اول صبح در یک روز ابری توام با باریدن برف، از کوتل راه‌دره و از فراز خانه حاجی محمد‌الله سرقول، با بلندگو صدا بلند شده و گفته می‌شود که سلاح تان را به زمین بگذارید و این هشدار متوجه کسانی بوده‌اند که از چهل‌باغتوی پشی اعضای حزب اسلامی بوده‌اند. با شنیدن این هشدار، در ابتدا افراد حزب اسلامی در خانۀ قوماندان غلام‌حیدر به هدف تصمیم‌گیری جمع می‌شوند که چند تن از افراد حزب اسلامی از چهل‌باغتوی اوقی از جمله آخوند سلمان نیز در آن شب در خانه قوماندان غلام‌حیدر بوده ‌است. در نهایت تصمیم حزبی‌های چهل‌باغتوی پشی براین می‌شود که علیه افراد سپاه پاسداران بجنگند.

به این ترتیب افراد حزب اسلامی به‌شکل چریکی خود را از مسیر سرقول در کوه راه‌دره و إبدی رسانده و نیروهای سپاه که در دو نقطه در کوتل ابدی و راه‌دره سنگر گرفته بوده‌اند، جنگ شروع می‌شود و در آن درگیری قوماندان جنگ مربوط به سپاه کشته می‌شود و یک تن دیگر زخمی شده و سرانجام افراد سپاه پاسداران به سرکرده‌گی حکیم نیازی به شکست روبرو شده عقب نشینی می‌کند. (بابایی، ۱۴۰۲ش)

جنگ سوم

در سال 1368ش، ائتلاف چهار گانه بین چهار گروه: نهضت اسلامی به رهبری غلام سخی واثق از لومان جاغوری، سازمان نصر به رهبری خداداد عرفانی از دولنه جاغوری، سپاه پاسداران به فرماندهی حکیم نیازی از چهل‌باغتوی اوقی جاغوری و گروه دیگر به‌نام شورا به رهبری سرگروپ‌های مردمی صورت گرفته و با حزب اسلامی بجنگند.

این جنگ از پایگاه نمبر دو واقع در کوه قادی آغاز می‌شود که در آن جنگ نهضتی‌ها با ائتلاف شان با تلفات چند نفر به شکست مواجه می‌شود و در مرحله دوم آغاز جنگ از پایگاه نمبر دو از کوه یخک پاتو صورت گرفته بوده ‌است و چندین ماه درگیری با تلفات چندین نفر از هر دو جانب، سرانجام حزب اسلامی در جنگ پیروز و گروه چهار گانه به شکست مواجه می‌شود. از جمله عبدالحکیم از قریۀ گوش‌پره چهل‌باغتوی پشی مربوط به حزب اسلامی و بعداً اسد‌الله از قریۀ آهنکشته چهل‌باغتوی پشی مربوط به نهضت اسلامی، در جمع کشته شده‌ها بوده‌اند. (رحیمی، ۱۴۰۲ش)

جنگ چهارم

جنگ موردِ نظر زمانی بوقوع پیوست که سازمان نصر به حزب وحدت اسلامی افغانستان مدغم شده بود و در جاغوری افراد آن به رهبری خداداد عرفانی فعالیت می‌کرده‌‌اند. سازمان نصر وحدتی شده، اما نهضت اسلامی به حزب وحدت نپیوسته بود. در ماه سرطان سال ۱۳۷۱ش/۱۹۹۲م، حسین‌علی چمران در غارالو سنگماشه در یک کمین نیروهای تحت فرمان خداداد عرفانی ترور می‌گردد. تعدادی از همراهان چمران از سوی عرفانی و افرادش اسیر گرفته می‌شوند. (نگاه شود به مدخل ماجرای ترور قوماندان چمران)

پس ازاین حادثه، افراد نهضت اسلامی و از جمله رمضان عارفی برادر آقای چمران، با افراد حزب اسلامی اتحاد نموده علیه آقای عرفانی و نیروهایش در دولنه جاغوری، جنگ را شروع می‌کنند و در آن عملیات چندین نفر کشته و چند تن دیگر اسیر گرفته می‌شوند. این اسرا مدت‌ها توسط آقای عارفی در زیر زمین یا سموچ در کنار خانه‌اش نگهداری می‌شده‌اند و چند بار هئیت صلح از طرف عرفانی نزد آقای عارفی ارسال می‌گردد، اما از طرف عارفی رد می‌شود.

در نهایت در بهار سال ۱۳۷۲ش/۱۹۹۳م، پس از اینکه شعله‌ای‌های جاغوری با خداداد عرفانی جبهه ائتلافی علیه نهضت و حزب اسلامی تشکیل می‌دهند، عرفانی با نیروهای ائتلافی از مسیر جاشه و بابه بر مواضع ائتلاف افراد نهضت اسلامی و حزب اسلامی حمله می‌کنند و پس از ۲۳ روز محاصره چهل باغتوی پشی، عارفی در قریۀ ملیکک آهنکشته کشته شده و افراد آن شکست خورده متواری می‌شوند. (به مدخل، شعله‌های جاغوری در تحولات سیاسی مراجعه شود)

پس از آن عرفانی با نیروهایش وارد منطقه چهل‌باغتوی پشی گردیده و تلاشی خانه به خانه را شروع می‌نمایند. در نهایت زندانیان را از زیر زمین بیرون کرده با خود شان می‌برند که در میان اسیران تعدادی هم از بین رفته بوده‌اند.(رحیمی، ۱۴۰۲ش)

پس از مرگ پدر چمران، تعدادی از موسفیدان و هم حزبی قوماندان چمران از سنگماشه فاتحه آمده بوده‌اند تا مرگ پدرش را تسلیت گفته و او را باخودشان در قرارگاه سنگ‌ماشه ببرند. اما زمانی‌که آنها در غار آلو سنگماشه می‌رسند، توسط نیروهای سازمان نصر که به تازگی به حزب وحدت اسلامی افغانستان پیوسته بوده‌اند، به فرماندهی آقای خداداد عرفانی که قبلاً در کمین نشسته بوده‌اند، ترور می‌گردد. چند تنِ دیگر از همراهان چمران، از جمله محب توغلوغ اسیر گرفته شده و از محل فرار می‌کنند.

پس ازاین حادثه، نیروهای نهضت اسلامی به منطقه دولنه حمله نموده ولی خدادادعرفانی و افرادش به‌طرف منطقه پَشتَنَی فرار کرده بوده‌اند. در نهایت افراد نهضت اسلامی موفق به دست‌گیری وی نمی‌شوند، اما اسیران را از کوه پام‌ناله که بین منطقه حیدر و دولنه رها شده بوده‌اند پیدا می‌کنند.

در آن عملیات یک نفر از چهل‌باغتوی پشی در اثر ماین جاسازی شده از بین می‌رود و همچنین تعدادی مردم محل در دولنه هم متضرر شده و اموال شان توسط افراد نهضت اسلامی به تاراج برده می‌شود.

خلاصه پس از کشته شدن چمران، نزدیک به یک سال، آقای خدادادعرفانی با افرادش فراری بوده‌اند. سنگماشه و در مجموع ساحه جاغوری در کنترل نهضتی‌ها قرار داشته بوده ‌است و دراین جریان آقای عرفانی با افرادش در بعضی از جاها حضور پیدا نموده و دست به رهگیری می‌زده‌ است. از جمله در راه ناور، موتر حامل بار دکانداران چهل‌باغتوی پشی را که مربوط به ابراهیم حیدری، شیخ‌چور و حاجی بابا‌علی قاب‌جوی بوده است، به غارت می‌برند.

در زمستان همان سال، نیروهای آقای عرفانی با هم‌کاری نیروهای ائتلاف شعله‌ای‌ها وعصمت مرادی هیچه، نیروهای شانرا مخفیانه در مناطق هیچه و بابه جابجا کرده عملیات وحدت‌سازی اجباری را آغاز می‌نمایند. در نهایت مردم مناطق هیچه، پاتو و بابه، به حزب وحدت اسلامی تسلیم می‌شود. نیروهای ائتلاف این مناطق را تصرف کرده و پایگاه‌های حزب اسلامی را در هیچه و پاطو سقوط می‌دهند. عملیات از دو جهت بر چهل باغتوی پشی آغاز می‌گردد. از کوتل جاشه و از مسیر بابه، بالای چهل‌باغتوی پشی حمله می‌کنند. در آن زمان سنگر نهضت اسلامی در مرز آهنکشته و لوده و سنگر حزب اسلامی در کوتل جاشه و راه‌دره، قرار داشته بوده که در برابر حملات می‌جنگیده‌اند.

زمانی‌که رمضان عارفی برادر چمران در قریۀ ملیکک آهنکشته به‌شکل مشکوک ترور می‌شود، به تعقیب آن خط دفاعی بابه شکسته شده و نیروهای تحت فرماندهی خداداد عرفانی پیشروی می‌نمایند. سپس از آن سنگر کوتل جاشه نیز سقوط می‌کند. آقای عرفانی با نیروهای ائتلافی وارد چهل‌باغتوی پشی شده و تلاشی خانه به خانه را شروع می‌کنند. از جمله هاشمی توغلوغ را دستگیر می‌کند و زندانیان که قبلا توسط افراد نهضت اسلامی اسیر و در سموجی در کنار خانه آقای عارفی نگهداری می‌شده‌‌اند، آزاد کرده و جنازه دو نفر آن که از بین رفته بوده‌اند از زیر خاک پیدا نموده با خودشان می‌برند. (به مدخل قوماندان خالقداد حسنی مراجعه شود)

پس از آن چهل‌باغتوی پشی در کنترل افراد حزب وحدت قرار گرفته و ملا عوض جوهری مسئول حزب وحدت و خالق داد حسنی به‌حیث قوماندان نظامی چهل‌باغتوی پشی انتخاب شده می‌شوند. (حیدری، ۱۴۰۲ش)

این آخرین جنگی بوده است که در چهل‌باغتوی پشی، در زمان گروه‌گرایی رخ داده بود. از بدو شکل‌گیری احزاب و گروه‌های جهادی تا به سقوط حکومت خلق و پرچم، جنگ علیه حکومت بوده و پس از سقوط حکومت خلق و پرچم، این‌گروه‌ها هرکدام در صدد گرفتن حاکمیت و گسترش سیطرۀ قدرت‌شان بوده ‌است. در مواردی این جنگ‌ها، منجر به انتقام‌‌گیری میان افراد این احزاب و سازمان‌های جهادی در مناطق هزاره‌ستان گردیده است. اما با تشکیل حزب وحدت اسلامی افغانستان، سازمان‌ها و احزاب جهادی دیگر منحل شده و دامنه جنگ‌های خونین جمع شده و از کشتن همدیگر جلوگیری گردید.

منابع مأخذ:

۱. ح.د.خ.ا. برنامه عمل حزب دموکراتیک خلق افغانستان. باز پخش انتشارات راه پرچم: ۱۳۹۹.

۲.«شعله جاوید‌ ارگان مرکزی حزب کمونیست افغانستان». (۱۳۷۰) . شعله جاوید ۱۳۷۰. ۱.۱می.

۳. اصولی، زکریا.(۱۴۰۱). انتقال قدرت از پورفیسرو برهان‌الدین ربانی به حامد کرزی.چاپ دوم. کابل-افغانستان.

۴. (Mohammadi, Ahmad Nabi . ۱۳۸۷)

«حرکت انقلاب اسلامی افغانستان». خبرگزاری پیام آفتاب.(۴قوس۱۳۸۷)

۵. کمیسیون فرهنگی حزب وحدت اسلامی افغانستان. تشکیل حزب وحدت اسلامی، نقطه عطفی مهم در تاریخ انقلاب اسلامی افغانستان. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان-قم: ۱۳۶۹.

۶. نظری، نادرشاه (۱۴۰۲ش) عزت‌الله احمدی (۳۰جوزا ۱۴۰۲ش)

۷. عباسی، معلم ناظر (۱۴۰۲ش) عزت‌الله احمدی (۱۱ سرطان ۱۴۰۲ش)

۸. رحیمی، عوض (۱۴۰۲ش) عزت‌الله احمدی (۱۳سرطان ۱۴۰۲ش)

۹. صالحی، سرور (۱۴۰۲ش) عزت‌الله احمدی (۱۴سرطان ۱۴۰۲ش)

۱۰. حیدری، یوسف (۱۴۰۲ش) عزت‌الله احمدی (۲۹سرطان ۱۴۰۲ش)

  1. بابایی، امیر محمد (۱۴۰۲ش) عزت‌الله احمدی (۲اسد ۱۴۰۲ش)
  2. اسامی قربانیان اگسا، انتخاب شده از (وبلاگ وحید پیمان)

نویسنده: عزت الله احمدی

ویرایش: نادرشاه نظری، 6 آگوست 2023

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *