• حیات بیگم (1325- 1401 ش)

مادرِ فداکار

حیات بیگم، فرزند ملامحمد ابراهیم، در سال 1325 هجری شمسی، در قریه مقصود چهل‌باغتوی پشی به‌دنیا آمد. او بزرگترین دختر ملامحمد ابراهیم، از جمع سه دختر بود. زیرا ملا ابرهیم از همسر اولش اولاد پسر نداشت. حیات بیگم پس از سپری کردن دوران کودکی، در آوان نوجوانی با قادربخش پسر استاخدانظر روشنک ازدواج کرد. پس از سپری شدن یک سال، بدلیل اختلاف خانوادگی که میان عروس و خسرمادر شدت می‌گیرد، مادر قادربخش بر پسرش فشار می‌آورد تا زنش را طلاق بدهد. قادربخش قبول نمی‌کند و به خدمت عسکری جلب می‌شود.

حیات بیگم درین زمان باردار می‌شود و پسرش را در خانه پدرش ملامحمد ابراهیم به‌دنیا می‌آورد. ملاابراهیم پدرکلان مادری، نام نواسه‌اش را نادرشاه می‌گذارد و پس از دوسال، قادربخش از خدمت سربازی ترخیص شده به خانه برمی‌گردد.

سرانجام قادربخش همسر و پسرش را از خانه پدرش به روشنگ می‌برد و از پدرش جدا شده مستقل زندگی می‌کند. پس از مدتی، قادربخش در معدن ذغال سنگ کرکر برای کارگری می‌رود و همسر و پسرش در چهل‌باغتوی پشی می‌ماند. حیات بیگم به تنهایی از پسرش مراقبت می‌کند ولی اختلاف با خسرمادرش شدت می‌گیرد. حیات بیگم بخاطر جوانی و غروری که داشت، از خسرمادر تمکین و اطاعت نمی‌کند و بالاخره افتراق و کشمکش‌ها تشدید می‌یابد.

درین زمان مادر قادربخش به پسرش پیام می‌دهد که طلاق زنش را روان کند، اما قادربخش زیر بار نمی‌رود. سرانجام مادر قادربخش، شوهرش استاخدانظر را برای طلاق گرفتن از پسرش عازم کرکر می‌کند. (نرگس دختر محمد حسن روشنک، خانم علم جاشه)

استاخدانظر به کرکر می‌رود و پسرش را مجبور به نوشتن طلاق می‌کند. قادربخش از یک شخصِ باسوادی که در معدن کار می‌کرده، طلاق زنش را می‌نویسد و با قهر و غضب طرف پدرش پرت می‌کند. پدرش طلاق‌نامه را گرفته به چهل‌باغتوی پشی برمی‌گردد، ولی قادربخش، بقول جمعه‌خان مدگ که در آنجا کار می‌کرده، مدتی افسرده و نگران می‌شود. (مرحوم جمعه خان مدگ، از قول نرگس جاشه)

سرانجام حیات بیگم طلاق می‌شود و مدتی در خانه پدر می‌ماند. چندین بار مخفیانه در هیئت یک زن بیگانه در قریه روشنک می‌رود و از دور تعقیب کرده فرزندش را می‌بیند ولی خودش را به او نشان نمی‌دهد. پس از آنکه حیات بیگم ازدواج می‌کند و پسرش از راه عمومی به مکتب می‌رود، حیات بیگم هفته یک بار مخفیانه خانه پدرش آمده فرزندش را از کلکین خانه که سرِ راه قرار داشته می‌بیند و چند سال چنین دیدارِ یکطرفه تکرار می‌شود. وقتی پسر حیات بیگم بزرگ می‌شود، چندبار به دیدار مادرش می‌رود ولی حیات بیگم خودش را به پسرش نشان نمی‌دهد. پسر برای دیدن مادرش در قریه و حتا جلو خانه‌اش می‌رود، مادرش از دیدن پسرش می‌گریزد. این رفتار مادر سبب می‌شود که پسر حیات بیگم از او قهر کند و کینه‌ی مادر را در دل بپروراند. اما مادرش می‌ترسیده که فرزندش دیدار او را افشا کرده به خانوادش‌اش بگوید و وی را از خاطر ملاقات با مادر مورد توبیخ قرار داده لت و کوبش کند. همچنان نگران بوده که پسرش به او آموخته نشود و بدون او زندگی بتواند.

سرانجام وقتی پسرش از دیدار مادر مأیوس می‌شود، فکر می‌کند مادرش او را دوست ندارد. عاقبت پسر حیات بیگم بزرگ شده در سن هفده سالگی به ایران می‌رود. زمانی که به وطن باز می‌گردد، حاضر نمی‌شود مادرش را ببیند. اما خاله وی بر او فشار می‌آورد تا مادرش را ببیند. نادرشاه هم بخاطر خاله‌اش قبول می‌کند و پس از آن همراه خاله‌اش پیش مادرش می‌رود.

نادرشاه نظری، بعداً خاطره این دیدار با مادرش را بنام «انتقام از مادر» می‌نویسد و در سایت‌ها و شبکه‌های انترنیتی منتشر می‌کند. یک خانم ایرانی بنام زهرا مهرجویی، این نوشته را به صوتی تبدیل می‌کند که در یوتیوب منتشر می‌شود. (مراجعه شود به مدخل «انتقام از مادر» درین دانشنامه)

حیات بیگم بیشتر عمرش را در قریه میسه در کنار فرزندانش می‌گذراند؛ اما مدتی در کویته پاکستان خانه پسرش محمد داوود زندگی می‌کند. پسرش نادرشاه در سال 2014 به کویته می‌رود و دو هفته در کنار مادر می‌ماند. بعداً که حیات بیگم شش سال در کویته می‌ماند، دچار درد پا می‌شود و دوباره به چهل باغتوی پشی کنار دیگر پسرش بر می‌گردد. سرانجام برای درمان درد پا به کراچی و کابل می‌رود ولی به مرور زمان قدرت بدنی‌اش به تحلیل رفته در 17 جنوری 2023 در شفاخانه کابل از دنیا می‌رود.

از حیات بیگم سه پسر و یک دختر به‌یاد گار مانده است. نادرشاه نظری پسر ارشد او از شوهر اول که در اتریش زندگی می‌کند. داوود احمدی پسر اول او از شوهر دومی که در استرالیا زندگی می‌کند و خادم احمدی و آمرگل از شوهر دومی ایشان که در افغانستان ساکن هستند.

منابع: نرگس دختر حسن روشنک، نقل از جمعه خان مدگ توسط نرگس.

ن. نظری، 26 می‌2023

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *