• جنگ جوری

از حملات خیل‌های کوچی‌ جوری/جوهری

جنگ جوری در سال 1333 اتفاق افتاد. این جنگ چنانکه از نامش پیداست، تهاجم خیل‌های کوچی بنام جوری یا جوهری است که بر مردم هزاره تحمیل شد. کوچی‌های جوری، علاوه براینکه در ساحات علف‌چرهای مناطق جاغوری شتران و رمه‌های شانرا جولان می‌دادند، دزدی و راه‌‌گیری نیز می‌کردند که گاهی منجر به قتل مسافرین و اهالی قریه‌ها می‌شد.

یکی از وقایعی که در آنزمان اتفاق افتاد این بود که دو نفر از اهالی اُوت‌قول بنام غلام حسین فرزند لعل محمد و دیگری که هردو متعلق به قوم چاغر بودند، در آسیاب آبی، بنام تنگی، با بی‌رحمی سر بریده می‌شود. دیگری ماجرای اُوت‌قول است که در ماه مبارک رمضان، برای دکاندارانی که تازه سرِ سفره افطار نشسته بودند، رُخ می‌دهد. چند نفر کوچی، اموال دکانداران را کشیده بر شترهای شان بار کرده باخودشان می‌برند. وقتی دکانداران روزه‌دار مانع شان می‌شوند، کوچی‌ها سه نفر از دکانداران را کشته و دل و روده شانرا بیرون کرده به راه می‌پاشند. فردا که مردم با چنین حادثه مواجه می‌شود، موضوع را بررسی کرده تصمیم می‌گیرند.

خلیفه عوض، میرزاحسین و علی اصغر، ردپای آنانرا در تنگی الغزار و زرد پیتو پیدا نموده چندین تن آنها را می‌کشند و جنگ شدیدی در همواری گردو، میان مهاجمین و مردم منطقه آغاز می‌گردد. درین جنگ کوچی‌ها با تلفات سنگین مواجه می‌گردند و آنها را تا محل استقرار غژدی‌های شان دنبال کرده و تعداد شانرا به اسارت می‌گیرند. این درگیری و جنگ چنان سهمگین و غیر مترقبه برای کوچی‌ها بوده که در آنطرف مرز افغانستان نیز انعکاس می‌یابد. در حدی که پشتون‌ها و در مجموع سنی‌ها، حتا از مُلتان پاکستان، شعار «عزاتحَم» (به محل مصیبت می‌روم) سرداده راهی منطقه می‌شوند.

زنان مشرقی، روی سرِشان خاکستر ریخته و در درون‌ تشت آتش را بالای سر قرار داده از داوود خان تقاضای انتقام می‌کردند. این‌سوی مرز، رهبران هزاره پیش از کوچی‌های جوری، در دارالحکومه ثبت شکایت نموده درخواست دادرسی می‌کنند. اینکه چرا کوچی‌ها در شکایت پیش قدم نشدند، یکی از دلیل‌اش این بوده که آنها بیش از حد در انتقام‌گیری شخصی مصمم شده و تاکیدِ می‌کرده‌اند که پیش از شکایت، انتقام شانرا چند برابر بگیرند و مناطق اُوت‌قول و انگوری را کلاً تصاحب کنند.

نقش دیگری که رهبران منطقه در آن زمان بازی کرده‌اند، این بوده که پیش از اینکه هیئت حقیقت‌یاب حکومتی وارد محل نزاع شود، بر تن اکثریت کشته‌ها که عمدتا متعلق به کوچی‌ها بودند، نیکر و شال برک هزارگی می‌پوشانند و اجساد را طوری بر زمین قرار میدهند که صورت‌های کشته‌شدگان معلوم نشوند. زمانی‌که هیئت تحقیق وارد میدان می‌شوند، صحنه چنان طبیعی جلوه‌گر می‌شود که گویا هزاره‌ها بیشتر از خیل جوری تلفات داشته‌اند. قرائن و شواهد نیز خبر از آغازگر جنگ توسط کوچی‌ها می‌دهد.

همچنان روایت شده که عده‌ای از خانم‌های سالخورده را بصورت تاکتیکی بر سرِ نعش‌ها قرار داده بودند که به‌محض ورود هیئت، مخته و شیون به راه بیاندازند تا اعضای هیئت باور کنند. اتفاقاً این تاکتیک موثر واقع شده و هیئت از دیدن صحنه و بوی عفونت اجساد اصلاً از اسپ پائین نشدند. به این ترتیب تشخیص هویت از سوی هیئت اعزامی، بدلیل بوی کشته شدگان با مشکل مواجه شده به نفع هزاره‌ها فیصله می‌شود. اما باز هم مردم هزاره غرامت هنگفت را پرداخت کردند و از سرتاسر جاغوری، فی خانه ده افغانی و یا از دو سه خانه یک گوسفند و بز را جمع کرده به‌رسم غرامت به باقی مانده‌های خیل جوری دادند که چهل باغتوی پشی نیز این خساره را متحمل شد.

در قسمت اینکه هزاره‌ها در درونش نیز دچار تضادهای داخلی بوده‌اند، قابل تردید نیست. به‌طور مثال، در جنگ علیه امیردوست محمد خان و علیه عبدالرحمان که رهبری آن به‌عهده میر یزدان بخش بهسودی بوده است، تقریبا شصت فی‌صد شکست هزاره‌ها از درونشان رقم خورده است که درین میان خان‌های جاغوری، سادات هزاره و شیعیان غیر هزاره نقش داشته‌اند. ازین خاطر طراحی کردند تا کسی از خود منطقه اطلاعات را در اختیار حکومت قرار ندهد. چنانکه شانزده نفر که از کوچی‌ها به اسارت درآمده بودند، در یک صف قرار می‌دهند و همه‌ی اهالی اُوت‌قول را به‌صورت دسته جمعی مامور به قتل آنها می‌کنند و پس از آن همه‌ی اجساد را سرِ خانوار تقسیم کرده گم و گور می‌کنند تا پای همه گیر باشند.

قضیه دیگری شباهت به جنگ جوری در منطقه لعل و سرجنگل نیز اتفاق افتاده بود. کوچی‌های خیل جوری و خیل «هزاربز» به یک دختر چوپانِ منطقه تجاوز گروهی می‌کنند. غلام حسین خان شاهی که از این واقعه خبردار می‌شود، جوانان منطقه را بسیج می‌کند که هرکدام یک پشتاره هیزم آورده در اطراف غژدی کوچی‌ها بندازند. شب هنگام، از چهار طرف هیزم‌ها را آتش می‌زنند و آنهایی که از آتش فرار می‌کنند، راه شانرا سد نموده با تفنگ کشته در میان آتش می‌اندازد. به این ترتیب از آنان انتقام سخت می‌گیرند و اغلب آنان را در آتش می‌سوزانند. جنگ چند هفته دوام می‌کند که عده‌ای ‌از مردم بهسود به‌ کمک آنها می‌شتابد. سرانجام فیصله صورت می‌گیرد و زمین‌های زیادی از خانها شاهی را به‌حساب خون‌بها به کوچی‌های «هزار بز» میدهد.

اگر محققین سند کوچی‌هایی بنام «هزاربز» را پیگیری کنند، می‌بینند که در هر قباله اسم خون‌بهای فلانی خان قید گردیده است. غلام حسین خان شاهی، بعداً خودش به تهمت تجاوز به زن ولسوال پشتون لعل که از میدان شهر بوده است اعدام می‌شود و پس از آن به‌دستور ولسوال، درجایی به‌صورت مخفی دفن می‌گردد.

البته یکی از قربانیان نامدار جنگ جوری، شریف خان ‌پیلوت و تعداد دیگر از متنفذین می‌باشند که به ولایت بغلان تبعید شدند و تا آخر عمر آنجا ماندند. از شریف خان پیلوت خاطراتی هم به‌نشر رسیده است.

منابع: یاداشت‌های محمد جمعه نورگ

نویسنده: حاجی ظاهر نور

فرستنده: حنیف کارگر

اصلاح و ویرایش: نادرشاه نظری، 10 می‌2023

 

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *