• شب‌های وحشتناک سقوط جمهوریت

خاطره سرگروپ پولیس محلی ولسوالی جاغوری

محمد یوسف حیدری فرزند محمد حیدر، نواسه محمدنبی، زاده 1353ش، از ولسوالی جاغوری، چهل باغتوی پشی، آغیل قلدی. یوسف حیدری سرگروپ پولیس محلی ولسوالی جاغوری بود که در جریان جنگ‌های اخیر و سقوط حکومت بدست طالبان، برای مردم و زادگاهش رزمید. یوسف حیدری از خاطرات جنگ 1397در ارزگان و سقوط جمهوریت در اگوست 2022 می‌گوید:

«سقوط جاغوری در 1397/8/6، توسط طالبان، یکی از رشادت‌های مبارزان چهل باغتوی پشی آن زمان بود که جنگ از «کوندلو»‌ی ارزگان رخ داد. گروه طلبان در 1397/8/6، به حکیم شجاعی حمله نموده منطقه کوندلو کاملاً بدست طالبان افتاد. آنها می‌خواستند به منطقه شیرداغ حمله کند که جنگ شدید درگرفت و مردم کوندلو به شکست مواجه شد. پس از آن مردم از چهاراطراف جاغوری آنجا رفتند. مردم چهل باغتوی پشی اولین کسانی بودند که یک گروپ چندنفری تشکیل داده به‌تاریخ 1387/8/8 آنجا رفته درکنارحکیم شجاعی و همکاری با ایشان ازخود شان ایستادگی نشان دادند.

جنگ در همان چند روز خیلی شدید بود و منطقه‌ای که جنگ در آن جریان داشت بنام «گردی چمن» بود. یک قسمت خاک آن بخش ولسوالی مالستان و ارزگان بود و تعداد زیادی کشته شدند. از جمله سنگر شیرداغی‌ها مورد حمله قرار گرفت و هفت نفر را طالبان کشتند. بعد از حمله طالبان، صبح آنروز دوباره مردم پشی سنگر شیرداغ را از چنگ طلبان پس گرفتند. از جمله ما چند نفر از چهل باغتوی پشی بودیم. تعدادی از ساحه غَوج قول شیرداغ بلند شدند و جمعی از طرف سیاه کوه گردی چمن بلند شدند.

دو الی سه روز آنجا جنگ جریان داشت. بعد از آن نیروهای دولتی از سنگماشه جاغوری، ناهور، مالستان و جغتو آمدند. مردم عام را از سنگر طرف خانه‌های شان روان کردند. دولتی‌ها وعده دادند که ما دوباره سنگر را ازطالبان پس می‌گیرم و مردم عام دیگر اینجا حضور نداشته باشد.

مردم همه پراکنده شده طرف چهل باغتوی پشی رفت. بعد از شب دوم و سوم خبر رسید که «گردی چمن» کاملاً سقوط کرد. تعداد دوازده نفر کشته شدند. بعد از آن مردم گردی چمن پوسته را تسلیم دولت نموده پولیس آمدند. از جمله شجاعی مالستان (آنزمان به‌عنوان قوماندان جیغتو) قوماندان امنیت جاغوری، قوماندان امنیه مالستان، آمر جنایی ناهور بودند که همان ساحه جنگی را تسلیم دولت کردند. مردم چهل باغتوی پشی از خانه‌های شان بیرون شدند. تمام مردم ساحه را ترک گفتند. من (یوسف حیدری) ابراهیم حیدری، حاجی روف عالمی، جان محمدآسیاب خانه، از جمله کسانی بودیم که شب حرکت کرده خود مانرا به مرز دادی رساندیم. ساعت دوازده بجه شب مردم شیرداغ مانع ما شدند و گفتند ما جنگ نمی خواهیم و تسلیم طالبان هستیم. شما جنگ را دوباره برای ما آغاز نکنید.

بعد مایان شب را آنجا سحر کردیم تا اینکه جنازه‌ها را آوردند. از بازار شیرداغ به طرف جاغوری حرکت کردیم. بعد از آنکه نفرهای دولت کاملاً شکست خوردند، همه درمسجد عمومی شیرداغ جمع شدند و طرف جاغوری حرکت کردند. خط اول جنگ در منطقه دادی افتاد که ما یک شب آنجا بودیم. هنوز صبح نشده بود، خبر رسید که در انگوری جنگ شدید جریان دارد. در آن وقت باشی حبیب و اعضای فامیل او در محاصر طالبان قرار گرفته و همرای خانواده‌اش کشته شدند.

ما دوباره طرف چهل باغتوی پشی حرکت کردیم و می‌خواستم طرف انگوری برویم. سنگماشه که رفتم خدادعرفانی ازکابل آمده بود. داکترشاه جهان وهمچنان ظفرشریف والسوال هم حضور داشتند. به ما دستور دادند که نظامیان چهل باغتوی پشی طرف بابه حرکت نماید. طرف بابه حرکت کردیم و دو شب آنجا ماندیم. طلبان انگوری را گرفتند. همان روز جاغوری سقوط کرد. طالبان تا منطقه دادی و ماجری آمدند. درآن روزِ سقوط جاغوری، تنها مردم چهل‌باغتوی پشی در سنگر بابه مانده بود. بعد از آن در16عقرب جنگ در انگوری و در 27عقرب جنگ در بابه در گرفت. اولین حمله آنها در پسته آنتن بود که از جمله چوکی دارِ پسته آنتن را کشتند.

همچنان یک موتر نفر از چهل باغتوی پشی که در کمین برابر شد، موتر آتش گرفت و ساعت دوازده شب دوباره جنگ شدید صورت گرفت. گروپ چهل باغتوی پشی اولین کسانی بودند که شب ساعت دوازده تپه آنتن را دوبار ازطالبان گرفتند. قومندان غلام حیدر نیز حضور داشت و مردم بابه همه پا به فرارگذاشتند. ما دوبار شب از طرف تپه آنتن رفتم که در تپه آنتنِ «کوتل آل‌مراد» یک نفر از چهل باغتوی پشی کشته و یک نفر دیگر در سنگر زخمی شد. سنگر تقریباً روبه شکست بود، اما به یاری خداوند، دوباره سنگر را پس گرفتیم.

ساعت یک بجه صبح، دوباره شهدا را آوردیم به چهل باغتوی پشی که احمد بهزاد و ذولفقارامید از کابل آمده آنجا بودند. تعدادی افرادی که شب در سنگر مانده بودند، در شب دوم باز به سنگر حمله شد و جنگ شدید دوباره شروع شد. دونفر از بابه کشته شدند و در کوتل بادمال جنگ شدید صورت گرفت. از جمله آن پوسته چهل باغتوی پشی، مدیرخانو، هاشم قلدی، حسین بخش زرد نور، لیاقت اوقی، دین محمد علی زاده، پسرمدد مقصود، سخی کوشه، سلطانی حسین قلدی و غیره بودند که همه آنجا حضور داشتیم که سنگر بابه به شکست مواجه نشود، اما یک سنگر منطقه بابه شکست خورد و یک نفر کشته شد.

بعد ساعت دوازده شب دوباره ما چندنفر رفتیم و سنگر را پس گرفتیم. مردم همه کوچ می‌کرد و جنگ هم شدت گرفت. قوای دولتی هنوز در جاغوری نرسیده بود ولی جاغوری خالی از سکنه شد. ما به طرف سنگماشه رفتیم. در ولسوالی جاغوری به جز چند نفر از جمله ظفرشریف، داکترشاه جهان و خدادادعرفانی کسی دیگر نبود. در ولسوالی پیش گروپ نظامیان پشی خیلی التماس می‌کردند که اینجا را خالی نکنید. ما دوباره برایش وعده دادیم که می‌رویم و به ما گفتند که قوه می‌آید و حرکت کردیم. قوماندان غلام حیدر، احمدشاه، آخوندعبدالله از منطقه سرناوه و عصمت هیچه و همه را روان کردند. هنگامی‌که در پیدگه رسیدیم، عصمت هیچه جواب داد که نمی‌روم زیرا کشته می‌شوم.

درین زمان یکی از جوانان چهل باغتوی پشی، عصمت را لت کوب کرده گفت، تو قبلاً برای چه قوماندان بودی که می‌ترسی. بعد از جنگ و جنجال، جعفر ارباب التماس کرد و او را آنجا رها کردیم. قومندان غلام حیدر، تورن احمدشاه، و آخوندعبدالله و غیره طرف بابه رفتیم. همه پوسته‌های بابه خالی شده بود. تنها پوسته چهل باغتوی پشی فعالیت می‌کرد. شب کنار جوانان چهل باغتوی پشی در کوتل بابه پهلوی آنها ماندیم. صبح که شد، دیدیم تعدادی آنجا مانده بود. شب سوم قوه از کابل آمد و در جاغوری رسید. مردم کمی روحیه گرفت و بالاخر کسانی که طرف کابل، بامیان و غزنی فرار کرده بودند، پس آمدند. دوباره خیزش ایجاد شد و در آنزمان داکترشاه جهان گفت، حق اولویت از مردم چهل باغتوپشی است که از اول جنگ تا آخر ایستادگی کردند. فقط همین مردم بود که غرورش اجازه نداد میدان را برای طالبان خالی کند.

آن زمان فرمانده عمومی را قومندان غلام حیدر انتخاب کردند. مرا (محمدیوسف حیدری) به‌حیث معاونش اعلان کرده گفت شما شب و روز فعالیت و جان فدایی کردی. ازمیان 190بست پولیس، 7 الی 8 نفرشان مانده بود. تعدادشان در مالستان و ارزگان کشته شدند و یک تعداد ترک وظیفه فرارکرده بودند. بعداً آن پوسته را گرفتم که پوسته ما پهلوی پایه آنتن بود.

مدت یکسال در آنجا فعالیت کردیم، بهارش پوسته جایش تبدیل شد و در منطقه دیبترک هیچه، هیچ کسی از اردو ملی و پولیس ملی حاضر نشدند آنجا بروند. جنجال زیاد شد و مدیر امنیه جاغوری برایم امر کرد که ما با تیم خود آنجا برویم. من به دستورش توجه نکردم، ولی بالاخره موسفیدان چهل باغتوی پشی را جمع کرده آوردند که ما باید در منطقه دیبترک، برویم. ما حاضر نبودیم. چون در قدم اول اینجا انتخاب شده بودم و همه امتیازات پوسته جدید را مردم منطقه مربوط‌ اش خوردند.

اما بازهم موسفیدان چهل باغتوی پشی درمسجد هیچه ولسوالی جاغوری جنجال زیاد نموده دوباره مدیر امنیه التماس کرد که پوسته را بگیریم. پس از آن مدت دوسال در پوسته دیبترک بودم و در سخت ترین شرایط فعالیت می‌کردم ، قبلاً پوسته ما در جایی بسیار خطرناکی بود. یعنی در منطقه صفری نزدیک مرز با طالبان. پوسته‌های دیگر پشت سرما بود که بازهم در سال 98 در منطقه تیلوم جنگ شدید صورت گرفت. دولت قبلاً آنجا عملیات داشت. حاجی مولا معاوین امنیت غزنی از برادران تاجیک آنجا حضور داشت. شب به ما خبر رساند که عملیات است. ازچهل باغتوی پشی تنها دو شخص حضور داشتیم قومندان غلام حیدر و من. (یوسف حیدری) شب عملیات در آنجا بودم و جنگ طرف دیبترک بود. آن شب مدیر امنیت سکندر کشته و یک نفر از پولیس محلی زخمی شدند. همچنان پسر برادر قومندان امنیه کشته شد. بعد طیاره ازکابل خواستند. نزدیک شام بود تانگ‌ها را کشیدند. البته پلانِ خود دولت ما به قصد معامله و فروختن سنگر نظامیان بود.

سرنوشت خیلی از آدم‌ها را به خاک و خون کشاندند.همیشه پولیس محلی و افرادی که در پائین‌ترین بست بودند کشته می‌شدند. از جمله‌ اشخاص سر گروپ قومندان غلام حیدر بود و من (یوسف حیدری) سرگروپ 40 نفر خیزش مردمی از چهل باغتوی پشی بودم. از جمله افراد خیزش مردمی 15نفر از بابه بود که در قدم اول 15 نفر شانرا ثبت نام کردم. بعد از آن منطقه از امنیت کابل برخودارشد. قوه از کابل رسید و مردم چهار اطراف جاغوری جمع شد. بست خیزشی همه شانرا مردم چهل باغتوی پشی گرفته است. بعداً روی تفاهم با مردم هیچه، بابه که نزدیک مرز بود 25 نفر مجاهد را به بابه دادم. 15نفر عصمت هیچه را دادیم. 20نفر از هیچه بود و تقریبا چهل نفر از بابه جور شد.

پوسته‌های خود را فعال کردند.40نفر از چهل باغتوی پشی بودیم که در طول دو سال آنجا فعالیت کردیم. در سخت ترین شرایط، باز در سال 1400، جنگ در لومان در گرفت. مدت یک شب در شدید ترین جنگ شرکت داشتیم و در منطقه لومان، صبح آنروز دوباره طرف بابه رفتیم که جنگ در لومان ادامه داشت. تا منطقه داوودِ زیرک جنگ شدید جریان داشت.

مردم جاغوری مقاومت می‌کرد تا خط آخر طالبان تلفات خیلی زیاد دادند. در همان سال 1400 حکومت جمهوریت سقوط کرد و همه ولایت‌های افغانستان تسلیم شدند. خداداد عرفانی گپای کلان کلان می‌گفت، ولی هیچ عمل نمی‌کرد. عباس اکبری قومندان امنیه بود. او تلاش می‌کرد مقاومت کند. گفت همرای رئیس جمهورغنی گپ زده که ما در پوست‌های خود بودیم، طالبان نزدیک شده می‌رفت و جنگ شدید جریان داشت. استخبارات اجازه جنگ به ما نمی داد و فقط یک نگهبانی داشتیم که خبر رسید کابل سقوط کرد. هیچ باورِ ما نمی شد کابل با آنهمه امکانات و تجهیزات نظامی و اردو و پولیس ملی به آسانی سقوط کرده باشد.

آن زمان ما رفتیم طرف ولسوالی جاغوری. در بازار سنگماشه رسیدیم که از قومندانی چیزی نمانده بود. همه وسایل و تجهیرات را باخود بردند. هیچ چیز نمانده بود. افراد و اشخاصی که مربوط امنیت می‌شد، همه فرار کردند. اسناد مردم و تذکرهای شان مثل برگ درختان و خرمن گندم، زیر پای تیت و پراگنده شده بود.

داخل ادارات ولسولی که بودم، از همه مهم تر لیست خیزش‌های مردم چهل باغتوی پشی را من گرفته سوختاندم. یک نفر برایم گفت چه کار داری با لباس نظامی و تفنگ چطور جرات کردی آمدی داخل ولسوالی؟ طالبان از پل سرکاری نزدیک سنگماشه رسیده‌اند. حاجی آصف گفت هرچه زودتر بیرون شو طالبان نزدیک شدند. نیازی چهل باغتوی اوقی آنجا بود و گفت به شما کارندارد. جان فدایی من بخاطری اسناد مهم مردم ما بود که بدست طلبان نیافتد. هراس داشتم و ازین خاطرهمه اسناد مهم را گرفته سوختاندم.

خودم از پشت آشیانه دختران، از میان گردن سنگ پهلوی هوتل نمونه رسیدم. زنگ آمد و من طرف بابه دویدم. گفت همه جا سقوط کرده و حضور طالبان در همه جا گسترده شده است. همه ساحات تحت تصرف طلبان آمده و خودم را از طرف قرقچی به سرک عمومی سیازمین رساندم. از آنجا چهل باغتوی پشی رفته لباس خوده را تبدیل کرده دوباره طرف بابه حرکت کردم.

پهلوی نظامیان پوسته که رفتم گفتند همه پوستها سقوط کرده و مردم بابه فرارکرده‌اند. به ما هیچ چیزی نگفته تا اینکه شما مرا خبرکردی. اردوی محلی که تشکیل شده بود آنها هم رفت. در مجموع 40 نفر بودند و 5 نفر محافظ امنیت همه از بابه فرار کرده بودند. یک تعداد پولیس نیز گریخته و من هم به‌ناچار منطقه را ترک کرده و خودم در خط آخر سقوط پایتخت و34 ولایت افغانستان، سرانجام پا به فرار گذاشته در ایران آمدم.»

تبدیل فایل صوتی خاطره یوسف حیدری به نوشتار توسط شفیقه حیدری و نادرشاه نظری.

ویرایش و اصلاح: نادرشاه نظری، 20 جون 2023

سهام:

2 Comments

  • رویش گرامی
    رویش گرامی
    1403-01-10 at 5:13 ب.ظ

    سلام و عرض خسته نباشید
    بلی دقیقا بهیاد دارم که نیروی نظامی چهل باغتوی پشی در منطقه بابه مردانه جنگید و از ساحه دفاع کرد. اما حمله ی به منطقه تیلوم ربط داده شده اون منطقه مربوط تیلوم نمی شود بلکه ساحه بنام قرقونده یاد می شود که مربوط هیچه است. جنگ در ساحه قرقونده و جنگلی بود. جنگلی ساحه پشتون نشین میباشد کخ مربوط ولسوالی خاک ایران است. آقای حیدری فکر کنم با ساحه دقیق آشنا نبوده.

    Reply
    • جلد اول
      جلد اول
      1403-06-22 at 1:15 ب.ظ

      تشکر دوست گرامی از روشن کردن مطلب موردنظر. حتماً اصلاح می‌کنیم.

      Reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *