نگاهی به سبک زندگی مردم در چهل باغتوی پشی و قریه میسه
انسانهایی که صدسال قبل از امروز در قریه میسه زندگی میکردند، زندگی ساده و بیآلایش داشتند. در خانههای ساده که بنام سیاخانه یاد میشد، زندگی میکردند. سیاخانهها شکل اولیه ساختمانها بودند که در زیر یک سقف سر پوشیده، تمام افراد و مواشی متعلق به یک خانواده، میخوردند و میخوابیدند که در یکطرف اتاق آشپزخانه نیز بود. سیاخانه دارای کلکین و پنجره نبود و تنها یک سوراخ در وسط سقف داشت که آنرا موری میگفتند. موری مخصوص برای خروج دود بود و خانهها حمام و تشناب هم نداشت.
بیشتر توجه مردم به پیدا کردن غذا و رفع احتیاجات اولیه زندگی سپری میشد. تهیه غذا یکی از دغدغههای بزرگ زندگی مردم بود که برای تهیه غذا، زراعت و مالداری میکرد. بیشتر در زمینها جودر، شخل و جو میکاشتند که کاشتِ گندم به ندرت صورت میگرفت. برای اینکه زمینها حاصلخیز شود، رمههای گوسفند و بز را در بالای تختههای زمین زراعتی میبردند و برای یک مدت طولانی در آنجا نگهداری میکردند تا زمینها از کود حیوانات حاصلخیز شوند. در آنزمان کودهای صنعتی بهدسترس نبود و این روش زندگی بنام «کوته» یا «قوتو» یاد میشد که مردم یک فصل سال در بیرون از خانۀ اصلی شان در زمینهای زراعتی کوچ میرفتند. زمانیکه از زمینها حاصل میگرفتند، اکثراً حاصلات را به علت نبود غله در خانه پیش از رسیدن به چپر (چپار) قَوده تب، با آسیاب دستی آرد کرده و استفاده میکردند. اما شخل که حاصل بیشتر داشت، ابتداء در جوالها جابجا کرده زیر آبهای روان میگذاشتند. وقتی شیرین میشد، آورده خشک میکردند و با آسیاب دستی یا بادی آرد نموده و استفاده میکردند.
روغن صنعتی یانباتی نیز وجود نداشت، مردم بعضاً از روغن حیوانات و همچنان از روغن گل شرشم، تخم شلغم و غیره استفاده میکردند. روغن از گُل شرشم و تخم شلغم را توسط گینی که در شاجوی موجود بود میکشیدند.
تهیه پوشاک نیز از مشکلات عمده مردم بودند. مردم فرش، لباس، کمپل و در کل تمام پوشاک خود را از پشم حیوانات خصوصاً از پشم گوسفند تهیه میکردند. برای زنان و دختران لباس شال از پشم گوسفند میدوختند که بنام شال پیرو یاد میشد و بیشتر برای زنان و دختران جوان شال پٍیرُوی سفید که دور دامن و آستین شان را از شوق قیغ (لبه) میگرفتند، میدوختند. این لباس قیغدار برای هرکس میسر نمیشد.
برای مردان شال تمبان یا پیجامه (ایزار) میدوختند. تهیه پوشاک از پشم گوسفند طوری بود که ابتداء پشم را میریسید و سپس آن را میبافت و در مسجد شال مِلِی و از آن تمام مایحتاج پوشاکی خود را تهیه میکردند. از چوب برای خود کفشهای که بنام کییرو یاد میشد، میساختند و برای اینکه کییرو دوامدار باشد، از چوب توت استفاده میکردند. روایتهایی وجود دارد که قبل از کییرو حتی مردم بدون کفش گشت و گذار میکردند. در ابتدا کییرو هم به تمام مردم میسر نبود. تنها یک تعداد مردم ثروتمند و قصابان برای خود شان کفشهای میساختند که در آن از پوست گاو استفاده میشدند. به مرور زمان مردم به کفشهای بهتری دسترسی پیدا کردند که از آن جمله میتوان از چپلی بنددار و تُوپ (توپ همان رابر یا لاستیک است که از تیوپ موتر کفش میسازند) یادآوری کرد. این نوع کفشها تا دهه هفتاد نیز کم و بیش استفاده میشد.
ظروف سفالی نیز در صدسال گذشته استفاده میشد که مردم برای شان میساخت. از قبیل دیشکه، کاسه، تاوه، بُدلی، کوزه، تاغار/ تشت و غیره میساختند. در ساخت ظروف سفالی از مادر محمدعیسی مرادی و بختاور مادر محمدایاز زاهدی بهعنوان نمونه میتوان یاد آوری کرد، آنها در سفالگری مهارتهای منحصر به فرد داشتند. در ساخت ظروف از ِگل پاک، آب پاک و جای پاک استفاده میکردند، بعد از تهیه ظروف آنها را در سبد میچیدند، بالای شانههای شان تا فاصلۀ زمانی دو تا دونیم ساعت راه حمل میکردند تا به قولِ سبزسنگ میرساندند، در آنجا هیزم جمعآوری کرده و ظروف شان را پاجم (پخته) میکردند.
تا هنوز هم از نمونههای ظروف سفالی در میسه باقیمانده است. از تاوههای ِگلی هنوز در میسه برای پخته کردن نان تیکی/ فتیر استفاده میشود. اینگونه زندگی سالهای زیاد دوام کرد. مردم بهصورت متمادی زندگی خود را به سختی و به زورِ بازوی خود میگذراند، تمام نیازمندیهای زندگی خود را خودشان تهیه میکردند. دلایل اینهمه سختیها شاید محصور بودن در کوهها و بسته بودن راههای مسافرت برای مردم بوده باشند.
تغییرات در زندگی مردم از زمانی آغاز گردید که داوودخان به ریاستجمهوری رسید و راههای مسافرت را برای مردم خصوصاً مردم محروم هزاره باز کردند. مردم به مسافرتها آغاز نموده به پول دسترسی پیدا کردند. راههای تجارت باز شد، مردم حتی میتوانست دست آوردهای زراعتی خود را به خارج از منطقه صادر کند. تغییرات در زندگی مردم شکل گرفت و خانههای جدید نیز از هماندوره آغاز شد. لباسها، کفشها و ظروف صنعتی جای لباسهای شال (پشمی)، کفشهای قدیمی و ظروف سفالی را گرفت.
مراسم
میسه در طول تاریخ دارای انواع مراسم از جمله مراسم شیرینی خوری، نکاح، عروسی، شب نشینی، ختم، خیرات و نذورات بوده است. که در ذیل به چگونگی برگزاری هر کدام آنها میپردازم. مراسیم شیرینی خوری، نکاح و عروسی. این مراسم از جمله مراسم شادی برای مردم میسه بوده که از گذشتههای دور باقی مانده است. اما در چگونگی برگزاری این مراسم از گذشتهها تا امروز تغییراتی زیادی رونما گردیده است که قرار ذیل بیان میشوند.
شیرینی خوری
به همان مراسم اول نامزدی اطلاق میشود که خانوادههای عروس و داماد برای ازدواج فرزندان شان به تفاهم رسیده و برای اینکه دوستیشان را رسماً اعلان نمایند یک مراسم که بنام شیرینیخوری یا خویشیگیری یاد میگردد، برگزار مینمایند. در گذشتههای دور مراسم شیرینیخوری بنا بر شرایط زندگی بسیار ساده و ابتدایی بوده است. تنها پدر داماد و یکی دونفر از نزدیکان داماد بعد از خواستگاری به خانۀ عروس میرفتند و عروس را شیرینی میکردند. خانوادۀ عروس هم چندنفر از خویشاوندان نزدیک شانرا در این مراسیم دعوت میکردند.
به مرور زمان این رسم تغییر کرده و امروزه به یک مراسم بزرگ شوق و شادی و پرهزینه تبدیل گردیده است که تقریباً تمام مصارف به عهدۀ خانوادۀ داماد میباشد. در این مراسم برای تمام اعضای خانواده و نزدیکان عروس، لباس مکمل (سرتاپا) و همچنان بطور معمول ۳۵-۵۰ جوره لباس و چادر (لاته پیرو) برای اقوام و خویشاوندان دیگر عروس میگیرند. برای عروس چند جوره لباس شیک و قیمتی با تمام وسایل آرایشی، بهداشتی و زینتی و همچنان سیت طلا به اندازه توان داماد میگیرند. کمترین سیتطلا شامل یک گوشواره، چله نامزادی و یک انگشتر میباشند.
درین مراسم نزدیکان و خویشاوندان عروس و داماد از راههای دور و نزدیک دعوت میشوند. بعد از گرفتن آمادهگی مراسم، خانوادۀ داماد با یک تشریفات خاص به خانۀ عروس میآید و خانوادۀ عروس نیز با آمادهگی کامل به روشهای خاص برای پذیرایی خانوادۀ داماد آماده میشوند. مردان و ملای قریه در صف اول به ترتیب موی سفیدان معروف و مشهور، بعد جوانان و نوجوانان به نظم خاص به اسقبال مهمانان ایستاده و آنها را در جاهای در نظر گرفته شده همراهی مینمایند.
اما اینطرف زنان قریه برای پذیرایی از زنان خانوادۀ داماد که بنام قودغو یاد میشوند صف کشیده، برای پذیرایی بهتر از قودغو بالای سرشان شیرینی و چاکلیت میاندازند و آنها را تا خانه یعنی تا جای مخصوص (تخت) که برای آنها در نظر گرفته همراهی مینمایند.
برای پذیرایی و تشریفات از قودغو، خویشاوندان عروس در یکتشت شربتآب یا آبشیرین و در تشت دیگر ِاسفند و بدره برای قودغو میآورند و قُودغُو نیز یکمقدار پول نقد بهعنوان (سووزبَلک یا برگسبز) در تشتها میاندازد. بعد از صرف طعام و چای، عروس را میآورند، در جای خاص بنا بر باورهای سنتی خلاف موقعیت ستاره مینشانند و خویشاوندان داماد میآیند در بالای سرعروس چادر میاندازند. البته چادر پدر داماد متفاوت از دیگران با پول نقد و گلها تزیین شده است.
خویشاوندان عروس لباس داماد، لُنگی و چپن که برای خویشاوندان داماد آماده کرده، با رقص و ساز و آواز در خانۀ مردانه میبرند، مردان به دور داماد حلقه زده مینشینند، نزدیکان داماد لباس داماد را در مجلس تبدیل نموده، مردم کف میزنند. خویشاوندان داماد شرینی لباس داماد را در تشت لباس میاندازند. بعد از توزیع چپن، لباس و لُنگی برای خویشاوندان داماد با دعای ملای قریه مجلس مردانه ختم میشوند. مجلس زنان نیز با توزیع شیرینی و بخش باره قودغو به پایان میرسند. این فرهنگ به دلیل مهاجرت در شهرها در آستانۀ تغییرات و دگرگونی قرار دارد.
مراسم نکاح یا شب خینه
روایتهای وجود دارد که در گذشتههای خیلی دور نکاح اصلاً وجود نداشته اما به مرور زمان نکاح از جمله ضروریات اولیه در ازدواج قرار گرفته است. (نگاه شود به مدخل عقد و نکاح در چهل باغتوی پشی، درین دانشنامه)
در ابتداء چون ملای عقدخوان وجود نداشت مردم سه بار سوره توحید را در آب میخواندند و به عروس و داماد مینوشاندند، مسألهای ایجاب و قبول که اساس نکاح را تشکیل میدهد، وجود نداشت. مهم رضایت پدر یا مادر داماد که تصمیم گیرندۀ اصلی خانوادهاش میباشد، بود. (به مدخل شیخ محمد شریف درین کتاب مراجعه شود)
نکاح بدون مهریه و یا هم با مهریه اندک که عروس و داماد از آن بیخبر بودند، در شبعروسی (شبخینه) و یا حتی درخانه داماد بعد از مراسم عروسی منعقد میگردید. اصلاً نکاح بنا بر باورهای سنتی در خفأ بدون کدام مراسم انجام میشد. به مرور زمان نظر به شرایط زندگی و تغییر شرایط عملی، شکل نکاح کمکم تغییر یافت . هر چند تا دههی هشتاد نیز تصمیم گیرندۀ اصلی در عقد نکاح والدین دو طرف بود، نکاح بدون حضور عروس و داماد، با یک مهر دلخواه والدین انجام میشد، با آنهم رضایت نامزدی برای دو طرف تا حدی در نظر گرفته میشد. تنها عقد نکاح توسط پدران عروس و داماد در شبعروسی بدون حضور عروس و داماد در مجلس عقد انجام میشد. اما امروزه این رسم هرچند سنتی، (در محکمه رسمی انجام نمیشود) تا حدی تغییر کرده است. ایجاب، قبول و تعین مقدار مهریه توسط عروس و داماد در حضور ملای عاقد انجام میگیرد. عقد و نکاح در شروع نامزادی انجام و مراسم آن در شب عروسی بنام مراسم شب خینه برگزار میشود. شب خینه که در حقیقت مراسم نکاح است، یکی از تشریفات شوق و شادی بوده که در شب عروسی با آوردن دستمال و خینه در خانۀعروس برگزار میگردد.
عروسی
عروسی نیز مانند شیرینی خوری و نکاح یک مراسم و آداب تاریخی است که از گذشتههای دور تا امروز مراحل متفاوتی را سیر کرده است. در صدسال قبل از امروز، عروسی بسیار به شکل ساده و ابتدایی بدون رقص، ساز و آواز برگزار میشد. شیربهای عروس از ۳۰۰-۶۰۰ افغانی پول رایج آن روز بود. چون پول نقد به آسانی قابل دسترس نبود، لذا شیربها معادل پول نقد جنس از قبیل گاو، گوسفند، گندم وغیره داده میشد. جهیزیه عروس هم خیلی اندک و کم بود شاید تنها یک یا دو جوره لباس و یک بستره خواب که توسط خانوادۀ عروس تهیه میگردید، بود. بسیاری از عروسها همان یک جوره لباس خوب هم نداشتند، لباس عروسهای قبل از خود را به امانت میپوشید.
این رسم بعدها تغییر کرد و تقریباً درسالهای۱۳۶۰ﻫ. ش/۱۹۸۱م شیربها به ۷۰۰۰۰ هفتاد هزار– ۸۰۰۰۰ هشتاد هزارافغانی میرسید که بازهم به علت کمبود پول نقد، جنس از قبیل گلیم، ماشین، رادیو، تیب، گاو، گوسفند، گندم وغیره داده میشد. جهیزیه عروس هم شامل ۷ هفت تا۱۰ ده جوره لباس، یک بکس، یک بستره و یک طاقه گلیم بود. علاوه براین، برای عروس زیورات نیز در نظر میگرفت که زیورات آن یک واسکت قیران که از ۷۰ هفتاد -۱۰۰ صدعدد قیران افغانی و چندعدد انگشترعقیق و بازاری بود. مراسم عروسی نیز در یک جشن شادی با ساز و آواز ابتدایی که بیشتر توسط خانوادۀ داماد رقص، پایکوبی و غزلهای دَیدو خوانده میشد، برگزار میگردید.
عروس را در روزعروسی بهشکل ساده آراسته و رویش را با چادر کلان و رویمال که بنام شالسر یاد میشد، میپوشاند. پدر عروس کمر عروس را بسته کرده و بعد از زیارت دیگدان پدر، از خانه بیرون میشد. عروس را بالای اسپ در خانه شوهر میبرد، داماد از دست راست عروس در بالای اسپ میگرفت و تا خانۀ جدید عروس با تَیپ و غزلهای دیدو همراهی میشد.
عروس در خانهای شوهر احساس بیگانهگی میکرد. وقتیکه رویمال را برمیداشت عروس از شرم و حیای زیاد چشمانش را بسته میگرفت، تا کسی عروس را چشم سفید و پررو نگوید. در واسکت عروس علاوه بر زیورآلات، چند تا دستمال دستدوخت زیبا را نیز میآویخت. که دستمالها نشان از هنرنمایی عروس و خانوادهاش بود.
بعد از شش ماه الی یکسال عروس را در یک مراسم خودی یا خانوادگی بیرون میبرد و عروس برای آوردن آب از چشمه، آوردن علف و گشت و گزار در بیرون آزاد میشد. مادر عروس بعد از یکسال کاسۀ عروس (ظرف غذاخوری) را میآورد. مادر عروس کاسه را از حلوا یا مالیده پر کرده همرای بوسراغ و یک جوره لباس برای عروس میآورد. عروس بعد از به دنیا آوردن یک یا چند فرزند پایوازی میرفت.
امروزه مراسم عروسی تغییر کرده است. گله یا شیربهای عروس از دوصدهزار ۲۰۰۰۰۰ افغانی الی پنجصدهزار ۵۰۰۰۰۰ افغانی میباشد. در صورتیکه شیربها دولگ افغانی باشد، تمام مصارف جهیزیه عروس به دوش خانوادۀ داماد میباشد. در صورتیکه شیربهای عروس پنجلک افغانی و یا بیشتر باشد جهیزیه و طلای عروس به عهدۀ خانوادۀ پدرش میباشد.
جهیزیه عروس شامل یکسیت مکمل طلا که قیمت کمترین سیت آن امروزه ۲۰۰۰۰۰ دوصدهزار افغانی است، چهاربستره، دو الی سه بکس، که دوبکس لباس و یک بکس ظروف، یک جوره قالین، یک پایه تلویزیون و غیره میباشد.علاوه براین پایوازی داماد، سر دیگدانی ، خانهبلدی و خانهطلبی نیز شامل مصارف عمده عروسی میشود که به عهدۀ خانوادۀ داماد است.عروسی نیز در یک مراسم شوق و شادی متفاوت از گذشته برگزار میشود.
مراسم شب نشینی
یکی از محافلی که از گذشتهها باقی مانده است، مراسم شبنشینی است که معمولاً در شب تولد فرزند پسر در خانوادهها برگزار میگردد. در گذشتهها شب نشینی از جمله مراسم خوشی و سرگرمی در قریهها بود که اکثراً در تولد فرزند پسر برگزار میشد. درین مراسم مردم شب تا صبح برنامههای سرگرمی از قبیل رقص و آواز، کتاب خوانی، (حَمله خوانی، شهنامه خوانی) پیرک، ِقطّه بازی، شتر بوکو و غیره بازیها را انجام میدادند و شب را در خوشی به پایا ن میرساندند. اکثر شبنشینی برای زنان و دختران سه شب بود. چون در شبهای اول تولد نوزاد معمولاً بخاطر باورهای سنتی موجود در زندگی مردم زنان تازه ولادت کرده نباید تنها بماند، بناً تا سه شب زنان و دختران قریه برای شب نشینی در خانۀ نوزاد جمع میشدند و با سرگرمیهای مختلف شب را به صبح میرساندند. امروزه نیز رسم شب نشینی با تفاوت از گذشته برگزار میشوند، بر خلاف گذشتهها که مردم خودشان غزلهای دیدو (دوبیتی) میخواندند، امروزه آهنگهای هنرمندان قابل دسترس است و مردم به آهنگهای هنرمندان گوش میدهند، سرگرمیهای گذشته نیز بهدلیل دسترسی مردم به تلفنهای هوشمند و انترنت متفاوت گردیده است. جای بازیهای گذشته را فیلمها و گیمهای تلفنی و انترنتی گرفته است. هرچند این مراسم در گذشته تنها برای فرزندان پسر برگزار میشد، اما امروزه مردم کمکم به ارزش دختر نیز پی برده و برای فرزند دختر هم تا حدی مراسم شبنشینی برگزار میشوند.
مراسم ختم، خیرات و نذورات
مراسم ختم و خیرات بیشتر برای از دنیا رفتگان است. در گذشتهها زمانیکه یک نفر در قریه فوت میکرد، مردانِ قریه با تکههای که بنام سرخاکی یا بَل استخوانی یاد میشد جمع میشدند، البته نوعیت تکه نظر به روابط خانوادگی آنها با شخص متوفی و خانوادهاش متفاوت بود. مردم بعد از ختم مراسم تشیع جنازه و دفن میت به خانۀ شخص متوفی میرفتند، زنان قریه، نان و چای از خانههای شان میآوردند و از مردم پذیرایی میکردند. در شب اول مردم قریه به صاحب مصیبت نان آغیلی، (در زبان محلی کلگری) فرداشب آن خانواریهای نزدیک شان نان برادری میدادند. مراسم فاتحه برای سه روز برگزار میشدند.
تا سالهای ۱۳۶۹ﻫ. ش/۱۹۹۰م، مردم در مراسم فاتحه مهمانان را تقریباً از هر ملایی منطقه ۵- ۱۰ نفر شرکت میکردند، با چای (چای، شکر و نان خشک) پذیرایی میشدند.
بعد از چند مدت یک مراسم بنام بیگینه (خیرات) میگرفتند که در آن چند نفر از هر ملایی به شمول مردم قریه از خُرد و بزرگ دعوت نموده و از مردم با غذای محلی نانبوته استقبال میکردند. در طول یک سال تقریباً مردم قریه و دیگر خویشاوندان آنها خانوادۀ شخص از دنیارفته را مهمانی (روی شویی) میکردند، بعضاً به زنانِ مصیبت دار چادر نیز میدادند. بعد از یک سال ختم قرآن بنام سال پورهغو (بعد از یک سال) میگرفتند. اما در سالهای اخیر این رسم تا حدی تغییر کرده است، از جمله تکههای که در سر خاک یا قبرستان جمع میکردند فعلاً بهجای آن از هرخانۀ مربوط قریه ۵۰۰ افغانی میگیرند. (مراجعه شود به مدخل گورگرمی درین کتاب)
تنها خویشاوندان نزدیک شخص متوفی کمپل یا تکههای قیمتی میآورند. بعد از برگشت مردم از سر خاک یا مراسم تشیع جنازه با گوشت گوسفند پذیرایی میشوند. نان آغیلی، برادری و روی شویی درین اواخر یعنی در سال ۱۴۰۱ﻫ. ش/۲۰۲۲م، متوقف گردیده است. مراسم فاتحه نیز در یک روز که معمولاً فاتحه مردانه در مسجد و فاتحه زنانه در خانه برگزار میشوند.
بعد از فاتحه یعنی فردای آن روز، مراسم ختم قرآن و خیرات برگزار میکنند که در آن از هرملایی چند نفر مرد بهشمول تمام مردم قریه دعوت میشوند. درین مراسم نیز اکثراً گاو میکُشد و از مردم با آب گوشت پذیرایی میکنند. پس از ۴۰ روز فوتِ آن شخص، برای وی یک ختم قرآن و خیرات بنام چهلم میگیرند. صاحب مصیبت در هر جمعه تا یکسال شبجمعه (جمعهای) میدهند و در اولین عیدی که بعد از وفات شخص میآید وی را عیدی (خیرات) میکند. بعد از یکسال مراسم سال پورغو (سالپوره) میگیرند و مراسم ختم و خیرات برای شخص از دنیا رفته تمام میشود. اما نذورات شامل نذر محرم، نذر چهارشنبهسوری، نذر نهم ماه ذوالحجه (نُۀ عید قربان) و بیست نهم ماه رمضان (نُه یی عید فطر) و نذر تولد فرزند قبل از تولد (نذر بیبی) وغیره از جمله نذورات معروف در چهل باغتوی پشی و از جمله در قریه میسه میباشند.
شال بافی وگلیم بافی
بعضی زنان قریه میسه، در بخش هنر شالبافی و گلیمبافی مهارتهای منحصر به فردی داشت از جمله میتوان رحمبیبی مادر محمدایوب و مادر علیمدد را نام برد که در قریه میسه تنها شالبافان و گلیمبافان معروف و مشهور بودند. (مراجعه شود به مدخل رحم بیبی درین کتاب)
هرچند شالباف دربعضی خانوادهها وجود داشت اما گلیمبافی کارهرکس نبود، آنهم گلیمهای خوب و ظریف. تقریباً از سالهای۱۳۶۲ﻫ. ش/۱۹۸۳م – ۱۳۸۰ﻫ. ش/۲۰۰۱م، رحم بیبی به کمک عروسان خود در قریه گلیمبافی میکردند. گلیمبافی برای آنها تنها سرگرمی نبود، بلکه کار و در آمد اقتصادی بود، رحمبیبی نه تنها برای خود و مردم قریه، بلکه برای اکثریت قریههای چهلباغتوی پشی و حتی برای مردم مناطق همجوار چهلباغتوی پشی از جمله مارسنگ نیز گلیم میبافت.
در شالبافی و گلیمبافی رحمبیبی همکار زنان در قریه بود که اکثریت زنان هنر شالبافی و گلیمبافی را از ایشان یاد گرفتند. گلیمها و شالهای دستبافت رحمبیبی هنوز هم در بعضی خانهها موجوداست. همزمانِ رحمبیبی مادر علیمدد نیز گلیم میبافت که مانند رحمبیبی همکار زنان قریه بود. بعدها به کمک این دو زن هنرمند، زنان دیگر نیز به گلیمبافی روی آورده و گلیمهای خود شان را میبافتند.
خیاطی
خیاطی نیز یکی از راههای در آمد برای بعضی خانوادهها در قریه میسه بوده است. قرار گزارشهای شفاهی، در گذشتههای نهچندان دور، مردم لباسهای شانرا با دست میدوخت، ماشین خیاطی وجود نداشت. ماشین خیاطی برای اولینبار، از ابروشان، توسط حسینعلی پدر رمضانعلی آبروشان آورده شد. آنان در بدل لباسدوزی، گندم میگرفتند و مردم تا فصل گندم مهلت داشت تا قیمت دوخت لباسهای شانرا از حاصلات زمین پرداخت کنند. بعد از حسینعلی برادرش خلیفه غلاممحمد میآمد و لباسهای مردم قریه را میدوخت. آنها علاوه برماشین خیاطی، برای سرگرمی خود رادیو نیز با خود میآوردند و مردم که برای اولین بار رادیو را دیده بود، از دیدن و شنیدن صدای او متعجب گردیده بود. در این خیاطی همهی مردم برای شنیدن رادیو به اطراف خیاط جمع میشدند.
اولین کسیکه از میسه ماشینخیاطی آورد و خیاطی را شروع کرد، خلیفهموسی کدلک بود. بعد از خلیفهموسی، علیبابا مرادی خیاط شد و برای مردم لباس میدوخت. آنان در خانههای خود و در خانههای مردم خیاطی میکردند. لباسهای مردم قریههای همجوار را نیز در قریههای شان میدوختتد. بعدها اسحقعلی علیزاده برای یکمدت طولانی در بازارچهلباغتوی پشی از خیاطهای قریه میسه بود که برای مردم چهلباغتوی پشی لباس میدوخت.
امروزه خیاطی در قریه میسه راهِ در آمد برای یکتعداد زنان است که از جمله میتوان به حکیمه مادر محمدجواد زاهدی و خانم عبدالغفور طاهری اشاره کرد. این دو خیاط لباس اکثریت زنان و دختران قریه را میدوزند. قیمت دوخت هرجوره لباس در قریه فعلاً ۲۰۰ دوصد -۲۵۰ دوصدوپنجاه افغانی پول رایج کشوراست.
نجاری
نجاری در قریه میسه علاوه بر سرگرمی وهنر یک راه درآمد اقتصادی نیز بوده است. استاصادق در سالهای ۱۳۴۵ﻫ. ش/۱۹۶۶م – ۱۳۶۵ﻫ. ش/۱۹۸۶م، از جمله نجاران معروف چهلباغتوی پشی بوده است که در قریه ماله زندگی میکردند. ایشان در نجاری دست بالا داشته که نهتنها برای قریه، بلکه برای قریههای دیگر در منطقه نیز نجاری و بنایی میکردند. استاصادق علاوه بر ساخت کلکین، دروازه، الماری، گهواره، پارو (وسیله برف پاک)، ظروف چوبی نیز میساخت که از دست ساختهای ایشان هنوزهم موجود است. بعد از استاصادق غلامرضا ارباب در سالهای۱۳۶۰ﻫ. ش – ۱۳۸۵ﻫ. ش نیز دست به نجاری زد که نیازمندیهای خود و تا حدی نیازمندیهای خرد و کوچک قریه را حل میکرد و در ساخت کلکین، دروازه با اُستاغفور شاجوی در قریه همکاری میکردند. امروزه نجاری نیز به دلیلِ ورود کلکینها و دروازههای صنعتی و لوکس بازاری، اهمیت چندانی ندارد. نهتنها در قریه میسه بلکه در منطقه چهلباغتوی پشی نیز ارزشاش را از دست داده است.
زنان قریه میسه
زنان قریه میسه همانند مردان در تاریخ میسه نقش پررنگ داشته اند. از گذشتههای دور خلاف قوانین و مقررات حاکم در کشور، حتی خلاف قوانین حاکم در منطقه، اکثریت زنان قریه میسه نه تنها دوشادوش مردان در بسیاری حالات، بلکه بیشتر از مردان در کار و زندگی سهیم بوده اند. شاید تعداد اندکی از خانوادههایی را در قریه میسه داشته باشیم که زنان را به چشم موجود ضعیف و ظریف که تنها برای کار در چارجوب خانه تولد شده است، ببینند. در باقی خانوادهها، زنان علاوه بر انجام تمام کارهای خانه، کارهای بیرون را نیز برابر مردان به پیش میبردند. مانند زراعت، آبیاری، حفظ و نگهداری مواشی، جمعآوری هیزم، همکار مردان در خانه بوده اند.
در قریه میسه کم نیست زنانیکه به تنهایی مدیریت و کنترول خانواده شانرا داشته و تمام نیازمندیهای زندگی خانواده را بدون مرد پیش بردهاند. از جمله میتوان به فیروزه مادر رمضانعلی قاسمی، حبیبه خانم غلام رضا مهتر، بختاور مادرعلیشاه طاهری، مادر اسحاقعلی صفدری، گلچمن خانم علیبابا مرادی، گلاندام مادر محمدجمعه تلاش، گلآغی مادر ذاکرحسین کدلک، صفیه خانم محمدایاز زاهدی و شریفه خانم خان محمد زاهدی اشاره کرد. اینها زنانی بودند که در جوانی شوهران شان را از دست داده و تمام امور زندگی شانرا با تمام سختیها به پیش بردند. باید یاد آور شد که بعضی ازین زنان، تمامی کارهای بیرون را بدون احساس خستگی برای پیش برد زندگی فرزندان شان انجام میدادند؛ کار اکثریت آنها شامل زراعت، مالداری، چوپانی، سنگ ریشی، انواع دست دوزیها، بافت ها، پُوجی سرِزمینهای مردم، جمع کردن و آوردن هیزم و حتی بیده از کوهها میگردید.
علاوه بر این، زنان دیگر نیز در قریه فعالیتهای برابر مردان داشتهاند که از جمله میتوان از رحم بیبی مادر محمدایوب، خدیجه خانم محمدحسن زوار، حکیمه مادر محمدهادی باهنر، حکیمه مادر محمدجواد زاهدی وغیره نام برد که اینها نیز در وقت مسافرت شوهران شان تمام امور زندگی شان را به تنهایی پیش میبردند و برای رسیدگی به خانواده و فرزندان شان، از هیچگونه کار و زحمت دریغ نمیورزیدند.
همچنان در قریه میسه بسیاری از زنانی بودند که در نبود داکتر برای مردم حیثیت داکتر را داشته و در بسیاری حالات، مردم و خصوصاً زنان و اطفال نوزاد را از مرگ نجات میدادند. از جملۀ آنها میتوان چند نمونه اشاره کرد:
گلچمن مادر سخیداد و گلچمن خانم علیبابا مرادی در بخش نسایی و ولادی میدانستند. آنها حیثیت طبیب و هوشیار را برای زنان قریه داشتند. رحم بیبی مادر محمد ایوب همکار زنان تازه ولادت کرده و طفل تازه بهدنیا آمده در بخش تغذیه بود، حبیبه خانم غلام رضا مهتر در بخش کشیدن خون اضافی (حجامت) شاخ کشیدن، کلک چیدن، ناف کشیدن و داغ گذاشتن مهارت داشتند. آمنه مادر محمد ظاهر حیدری در بخش دواهای یونانی یا گیاهی تاهنوزهمکار مردم قریه بوده است. علاوه بر این، زنان قریه میسه در بخش هنر ریسندگی، شالبافی، گلیم بافی، انواع دست دوزی، لیاف دوزی، خیاطی و غیره هم مهارتهای خوبی داشته و دارند. خانوادههایی که در آن زنان بهعنوان همکار مردان در کار و فعالیت بودهاند، امروزه بهترین دست آوردها را نیز داشتهاند. از وقتیکه مکتب در چهلباغتوی پشی به فعالیت آغاز کرد، اینها از جملۀ کسانی بودند که اولادهای شان را بدون تفکیک فرزند پسر و دختر به مکتب فرستادند.
وقتی که شریفه دختر محمدایوب در سال ۱۳۸۰ﻫ. ش/۲۰۰۱م، معلم شد، اولین ثمرهی مکتب را نیز در قریه میسه زنان از آنِ خود کردند. شریفه نه تنها اولین معلم و مشوق زنان در قریه بوده، بلکه از وقتیکه درخارج از افغانستان (لندن) رفته است نیز مشغول تدریس زبان فارسی برای فرزندان مهاجرین چهلباغتوی پشی و دیگر کارهای فرهنگی است . شاید در ردۀ اولین زنانی باشد که در فعالیتهای فرهنگی و آموزشی در منطقه اقدام میکنند. در کل گفته میتوانیم که دست آوردهای علمی قریه میسه ارتباط مستقیم با تلاش و زحمت زنان و مادران قریه دارد.
منابع: قادرعلی قاسمی، حاجی علیبابا ارباب و عوضعلی مرادی، ملامحمد اسحق فاضلی، محمد ایوب علیزاده، حکیمه علیزاده، حکیمه زاهدی، شریفه زاهدی و دیگر مویسفیدان قریه میسه و چهل باغتوی پشی. مصاحبه مرضیه زاهدی.
نویسنده: مرضیه زاهدی
ویرایش و اصلاح: نادرشاه نظری،20 می2023