از عوامل تنشهای کوچیها در منطقه
یکی از تنشها که بسیار سرِ زبانها و سینهبهسینه نقل میشود، داستان جنگ شتر و یا اشتر میباشد. جنگ اشتر در حقیقت بر سرِ علفچرهای شتر و رمه کوچیهای پشتون اتفاق افتاده است. به روایت داستان، پیش از وقوع جنگ جوری، کوچیها بدون مشورت با اهالی منطقه، بطور آزادانه از کوهها و مراتع مردم هزاره استفاده میکردند. اما بعد از جنگ جوری، تا حدودی ملاحظه کرده در پارهای از مواقع، با سران بعضی از اشخاص منطقه معامله انجام میدادند. یکی از آن معاملات، روی کوهها مناطق تینه سرِ چهل باغتوی پشی اتفاق افتاده بود که منجر به جنگ شدید بینالمنطقهای میشود.
اصل ماجرا ازین قرار بوده که رهبر کوچیهای ملاخیل، با ملامحمد جمعه، محسن زوار، محمدرحیم کربلایی، حیدر لنگ، حسین بخش شلبینگ، خدابخش مهتر وارد معامله گردیده و در بدل توب رخت، (پارچه) چای، و قند سیاه اجازه چراگاه کوههای منطقه را به کوچیها میدهند.
درین معامله چون سهم برای بزرگان نورگ و زنگی درنظر گرفته نشده بود، تعدادی به سرکردگی علی نجات و غلام رضا اوقی، از نورگ و تعداد از قریه زنگی به رهبری ملا حیدرعلی در کوتل جاشه مانع ورود گلههای شتر ملاخیل میشوند. چون پای تعهد درمیان بوده است، اهالی معامله به طرف مقابل میگویند که ما در حد و حدود جغرافی خودما معامله انجام دادهایم، ولی شما مالک منطقه خود هستید. بنابراین شما صاحب اختیار منطقه نیستید، بروید از منطقه خود پاسداری کنید.
بههرصورت، مشاجره بالا میگیرد.علی نجات با سوته چوبی که در دست داشته، بر فرق حسین بخش شلبینک میکوبد و با شکافته شدن سر ایشان، جنگ شدید آغاز میشود. گفته میشود که وقتی خون از سرِ حسین بخش فوران میکند، حسین بخش از خشم به جوش میآید و به اندازهای که با پربند الاغ راه فوران خون را میبندد و دنبال نجات میدود. خلاصه وی تا نجات را گیر نیاورده و عقدهی دلش را خالی نکرده آرام نمیگیرد.
حسین بخش چنان نجات را با چنگ و دندان گرفته میزند که یکی از مصلحین تومارِ آیةالکرسی را که در گردن داشته میکشد و در مقابل حسین بخش بلند میکند تا دست از خفه کردن علی نجات بر میدارد. صحنه دیگر میدان، حریف جنگی حیدر لنگ (پدر کلان نوروز چنگیزی)، ملاحیدرعلی زنگی بوده که وی بیشترین صدمه ضرب و جرح را متحمل میشود. در حدی که ایشان را با چپرکت نعشکش و «صالبسته» به زنگی میرسانند.
در بدل اجازه مراتع به کوچیها، رسم این بوده که اگر شتری دچار حوادث منجر بهمرگ میگردید، اهالی منطقه، بهصورت رایگان، مستحق گوشت شتر میشدند که مساویانه میان خود تقسیم میکردند. البته چنین امتیازی، بعضی وقتها موجب سواستفاده برخی از افراد منطقه قرار میگرفت و از یک منظر، نوعی از تاکتیک مبارزاتی علیه کوچیها بهشمار میرفت. مثلاً یکی دو نفر از اهالی قریه مدگ و نورگ، در جیبهای شان گژدم و گوشخَزک (هزارپا) بستهبندی میکردند و وقتی نزدیک شترهای کوچی میرفتند، آن حشرات را در گوشهای شتر رها میکردند. شتران وحشت کرده سرهای شانرا به زمین میکوفتند تا اینکه میمردند و گوشتهای شتر از مردم میشد. (مراجعه شود به مدخل میر زمان کوچی)
چنانکه در نواحی سنگلاخها، سیاه درنگ و خاکریز حاجی صمد و «چَلَلسیِ» (نام یک ناحیه کوه خاکریز) چنین اتفاق افتاده بود. اما شتری که در سرقول دچار حادثه گردید، قضیه بر عکس تمثیل گردید. به این معنی که پیرمحمد اوغو صاحب شتر، با یکی از بزرگان منطقه بطور خصوصی وارد معامله گردیده در حضور اصحاب قریه، جنگ زرگری راه میاندازد. میگوید رفتار فلان شخص درست نیست و شتر قابل طبابت است. پس موضوع «سرخ پوشی» را مطرح میکند. یعنی هرکس میخواهد از گوشت شتر بردارد، مبلغ معینی را باید بپردازد تا قیمت شتر تکمیل شود. ورنه من مجبورم شخصاً غرامت بپردازم. (سرخپوشی نوعی از تعاون بوده که در مقابل ضایع شدن گاو و گوسفندان که ناگهانی میمرد، اهالی منطقه برای جبران خساره، کمکهای بلاعوض برای متضرر پرداخت میکردند)
بههرصورت، جنگ اشتر، نمونهای از تنشهای و کش و مکشهایی بوده است که همه ساله کوچیها با رمهها و شتران شان به مردم محل تحمیل میکردند.
منابع: یادداشتهای محمد جمعه نورگ.
تهیه و گردآوری: ظاهر نور و حنیف کارگر.
اصلاح و ویرایش: نادرشاه نظری، 4 می2023