سیر گذرا در تاریخ
طایفه پشی، در دوران حکومت احمدشاه ابدالی، در منطقه «گزک»، «چویهوته»، «شیلگی» و نواحی جلگه آن مناطق ساکن بوده است. سرزمین پشی، شامل چهل باغتوی پشی، ناوه پشی، دادی، جاکه، علیاد و پایجلگه، متعلق به مردم مالستان بوده است. منطقه چهل باغتوی پشی، از اولاده «فولادای مالستان» بوده است. قبرستان کلان مالستانیها در وسط زمینهای مزروعی «ناوه پشی»، گواهی میدهد که مالستانیها مالک این سرزمین بودهاند.
اسنادی دیگری در رابطه، وجود یک لوحه سنگِ بلند، به ارتفاع تقریباً دومتر، در آرامگاه یکی از بزرگان مالستان است که یک سنگ دیگر، همانند «کلاهبرسر» وجود دارد. گفته میشود که هر زمان این کلاه سنگی، از بالای این لوحه سنگ به زمین بیافتد، یکی از بزرگان مالستان فوت میکند. این آرامگاه مربوط به پدر کلان مالستان بنام میرادینه است که دو سال قبل، بزرگان مالستان آنرا پخته کرده و اطراف آنرا کتاره آهنی گرفتهاند. تاریخ رحلت میرادینه، 733 هجری شمسی است.
قبرستانِ دیگر مالستانیها در چهل باغتوی پشی نیز میباشد که در منطقه توغلوغ و در قسمت پائینتر از قریه «کاکایو» واقع است. این گورستان نیز تا هنوز در مرکز زمینهای زراعتی توغلوغ موقعیت دارد. گرچه درین قبرستانی پدر کلان توغلوغ (خوشحال) نیز دفن است که بهمرور زمان کم کم از حواشی آن بریده شده و تبدیل به زمینهای کشاورزی گردیده است.
در فصلهای تابستان، تاجران و سوداگران پشی، میوه خشکبار مثل کیشته، اشتق و توت خشک را از گرم سیر، بار الاغها کرده برای فروش در مناطق پشی کنونی و مالستان قدیم میفروختند و عوضِ پول نقد، روغن، قروت، پشمِ گوسفند وغیره میگرفتند. پس از مدتی که این سوداگران تجارت شان رونق گرفت و با مردم آشنایی حاصل کردند، متوجه میشوند که مردم مالستان درباره کشاورزی توسعهیافته و مهارت جدیدِ دهقانی، آشنایی چندانی ندارد. ازین لحاظ برای مالستانیها توصیه میکنند که زمینهای شانرا برای آنان اجاره بدهند. این پیشنهاد مورد پذیرش مالستانیها قرار میگیرد و منطقه را تخلیه نموده به مستاجرین پشی تسلیم میکنند.
مردم پشی روی زمینها به سختی کار میکنند و مالستان را به یک ملک حاصلخیز تبدیل نموده خرم و سرسبز میسازند. مالستانیها نیز راضی و خوشحال شده همه ساله در فصل خزان آمده اجاره شانرا دریافت میکنند.
روند قرارداد، سالها ادامه پیدا میکند تا اینکه مردم مالستان متوجه میشود که نواحی اجاره نشین بسیار حاصل خیز و آباد شده و ازین بایت میترسند که مستاجرین مراتع و ملک و جایداد آنها را تصاحب کرده ادعای مالکیت نکنند. ازین لحاظ اجاره را فسخ میکند و مردم پشی از مالستان کوچ کرده پراکنده میشوند. درین میان تعدادی در منطقه میلکگ و آهنکشته که مملو از زمینهای بایر و نامزروع بوده است، اسکانگزین میشوند و در میان جنگلزارها استقرار مییابند. جمعی دیگر در پُشته بابه و مناطق گُنبد، مرغ دولنه و حواشی بابه مسکنگزین میشوند که قبر مرحوم «دوست علی» باکول در منطقه گُنبد بابه تاهنوز موجود است. در دهه 1390 هجری شمسی، چند تن از موی سفیدان اولاده دوست علی، ازجمله مرحوم حاجی باشی اختر محمد، در آنجا رفته آرامگاه دوست علی باکول را پخته کاری کردند.
آن تعداد از ساکنینی که در آهنکشته و ملیکگ بودند نیز گورستان شان موجود است. قبرستانی اولاده «دوست علی»، در قریه گیروی آهنکشته، طرف شرقِ مسجد قریه مذکور، میباشد. این گورستان دارای لوحه سنگهای بلند به ارتفاع تقریباً 100 تا 150 سانتی میرسد.
مقبره اولاده «عالم باکول»، در ملیکگ آخر و در شرق شیله، نزدیک تقاطع سرک بابه و مسکه قرار داشته و هنوز موجود است. از اولاده «روزی خان گزکی»، روبروی آن در جانب غرب شیله قرار داشته که از جمله چند قبر از پدر کلانهای حسینعلی چمران ولد عوض علی نایک در آنجا میباشد.
مدفن این اشخاص بر اثر گذشت زمان و مفقود شدن آثار قبرستانی، تبدیل به زمینهای زراعتی گردیده که تاهنوز آثار قبرستانی گزکی درآنجا مشهود است.
مالستانیها بعد از گرفتن سرزمین شان و فسخ اجاره، بار دیگر در منطقه شان چند سال به زراعت پرداختند، ولی به نسبت عدم آشنایی باشیوه زراعت و همچنان مسافت راه، بخشی از زمینها از حاصل باز میماند و با سوداگران پشی درتماس میشوند. بناً بار دیگر زمینهای مذکور، در انعقاد قرارداد اجاره مردم پشی در میآید.
مردمان پشی باگذشت چند سال، به شدت شیفته آب و هوای منطقه شدند. مراتع حاصل خیز، کوهای علفزار و سرسبز، چراگاههای آراسته و خرم، آب و هوای معتدل و با طراوت، زمینهای هموار و آب فراوان، کوهای مرتفع و قلههای آسمان خراش و صبحگاهان دل انگیز سبب شد که سودای تصاحب این منطقه را در سر بپرورانند و راههای تصرف و تملک آنرا جستجو کنند.
آنان سرانجام به این نتیجه رسیدند که به تنهایی نمیتوانند در مقابل مالستان از عهده این کار برآیند. لذا دست به دامان «تاجی خان قلندر» که آنزمان خان مناطق جاغوری بود، زدند. با وی قرارداد بستند که در جنگ احتمالی با مالستان، از مردم پشی حمایت همه جانبه نماید و در عوض بعد از تصاحبِ زمین مالستانیها، منطقه گزک و اطراف آنرا به تاجی خان بدهند.
در فصل تسلیمدهی اجاره، وقتیکه مالستانیها آمدند، مردم پشی جواب منفی داده و ادعای مالکیت سرزمین مذکور را کردند. مالستانیها با قهر و غضب برگشتند و مردم پش، دو نفر را بهحیث سوداگران ارزگانی جاسوس فرستادند. زمانیکه لشکر مالستانیها آماده حرکت میشوند، جاسوسان شبانگاه به سرعت آمده مردم پشی را خبر میکنند.
مردم پشی در کوتل معروف «خیخوجک» سنگر میگیرند، تا اینکه لشکر مالستانیها میرسند. نگهبانان صدا میزنند «پیش نیائید». مردم مالستان هم سنگر میگیرد و جنگ باتیر و کمان شروع میگردد. جنگ سه روز ادامه مییابد که یک جوان جسور و مغرور از مردم پشی به نام «تَکی»، جوان دیگری را از مردم مالستان که اونیز پهلوان و جنگی بوده و«تَکی» نام داشته است، صدا میزند که دعوای این دو طایفه را من و تو به تنهایی حل کنیم. هردوی ما به میدان بیائیم و بجنگیم. هرکدام ما پیروز شدیم، ملک و سرزمین مال همان طایفه باشد.هر کدام شکست خوردیم، ناحق میباشیم.
این تفاهم و قرارداد را هردو «تکی» قومای پشی و مالستان میپذیرند. هر دو پهلوان در وسط دو لشکر روی چمنزار به میدان میآید و با قرعه کشی «تر و خشک» نوبت اول از آنِ مالستانی میشود. تکی مالستانی بر اسپ سوار شده و شمشیر از نیام کشیده با قدرت بر فرق تکی پشی میزند. تکی پشی خود را برگردن اسپ میاندازد و شمشیر حریف برروی زین اصابت میکند. در شمشیردوم، خود را از «قرغام» اسپ پس میکشد و باز شمشیر حریف خطا میرود. در حمله سوم، خود را از زیر شکم اسپ چرخانده و از طرف دیگر اسپ بالا میشود.
چون نوبت به تکی پشی میرسد، در ضرب اول بر فرق تکی مالستان میزند و پهلوان مالستان از اسپ بر زمین سقوط میکند. تکی پشی از اسپ پیاده شده و روی مقتول را طرف قبله نموده و چادرش را بالایش پهن کرده میاندازد. بعد فریاد میزند که آهای مردم مالستان، بیائید جنازه تانرا ببرید که حق ما ثابت شد.
از سمت مردم مالستان صدای غریو و شیون بلند میشود. مردم مالستان جنازه شانرا میبرند و لشکر مالستان شکست خورده برمیگردد. اما مالستانیها به دل کینه میگیرند و در صدد انتقام میبرآیند.
آنان در بهار سال اول، حمله شبانگاهی بر چهل باغتوی پشی انجام دادند که موجب تاراج چهل باغتوی پشی میشود. هر آنچه بدست شان میرسند به یغما میبرند و چون حمله شبانه صورت گرفت، مردم وحشت زده پا به فرار و به کوهها پناه میبردند.
در سال دوم نیز مالستانیها حمله کرده دست به چور و چپاول میزنند. بازهم در یک حمله شبانگاهی، مردم چون غافلگیر شده بود، حتی اطفال خودِشانرا از خانه خارج نتوانستند و مالستانیها تعداد هفده طفل را با گهواره شان در سیلاب بهاری (سرخاو) انداختند.
درسال سوم نیز این حمله تکرار شد، اما با میانجیگری موی سفیدان جاغوری که نشستی را ترتیب دادند، موی سفیدان مالستان و پشی را احضار نموده صلح کردند. یک دختر از قوم پشی و یک مقدار پول نقد و جنس نیز قیمت زمین دادند. دختر از جانب پدر اسلم قریدار جاکه ولد ملاظفرعلی، بهعنوان قیمت زمین داده شد. محمد علی وکیل قول آدمِ میرادینه، از نسل و نبیره آن دختر میباشد. پدر محمدعلی وکیل، مشهور به محمد جمعه مفتی، توپچی عبدالرحمان را متقاعد میکند که خودش را به دهن توپ بندازد تا تکه و پارچه شود. این موضوع به گوش عبدالرحمان میرسد و اینگونه شکایت ظلم و ستم سربازان عبدالرحمن را به گوش وی میرساند. (کتاب ترکیب قبایلی در ساختار ملی ملت هزاره، نویسنده جلال اوحدی، صفحه 143)
بعد از آن میان پشی و مالستان صلح شد و زمینها را مردم پشی تصاحب کرد.
منابع: از یاداشتهای ملا اسحاق علی فاضلی.
کتاب ترکیب قبایلی در ساختار ملی ملت هزاره
نویسنده: نورالله افضلی.
ویرایش و اضافات: نادرشاه نظری، 7 جون 2023