• نام‌های مصطلح و رایج منطقه

پویشی در اصطلاحات و واژه‌های ترکی/مغولی/ دری

اکثرِ واژها و نامهای مناطق ما، در ادوار مختلف تاریخ، دچار تغییرات معنایی و تلفظ گفتاری متفاوت گردیده است. آنچه که در ابتدا مرسوم بوده است، از حیث معنایی، چیزِ دیگر جای آن نشسته است. مثلاً اگر از چهل باغتوی پشی تعریف داشته باشیم، چهل تا درختِ زردالو‌ و یا چهل تا باغ باید باشد.

{تعریف چهل‌باغتو از نظر حاج کاظم یزدانی، چهل بوغه‌تو است. بوغه، گاو جوان است که سمبل زور و قدرت است. حاج کاظم معتقد است که در اصطلاح ترکی مغولی، به جوانان پُر زور و نیرمند، بوغه می‌گفتند. بناً چهل باغتو یعنی، دارای چهل مرد زورمند. ن نظری}

 درحالیکه چنین نیست و اکنون به این نام یاد می‌شود. اینکه چه کسانی درباره قریه‌ها و نواحی چهل باغتوی پشی نام گذاشته‌اند، اطلاعات موثقی در دست نیست.

در نام‌ اکثر قریه‌ها، دگرگونی‌های مشاهده می‌کنیم که بار معنایی قابل فهمی ندارد. چنانکه درین اواخر بعضی‌ها دوست دارند نام قریه‌ها را بار معنایی زبان دری- فارسی بدهند که اغلب درست نیست. مثلاً قریه مدگ را به مهدک تغییر داده و به معنای گهواره تعبیر کرده‌اند. در حالیکه «مد» همان خاک است که بر اثر بالا آمدن آب از سطح دریا یا جوی و جلگه پدید می‌آید. زمین‌های زیر کاریز و نواحی آن از همان خاک تشکیل گردیده که نام مدگ با حال فزیکی منطقه سازگارتر است، تا مهدک.

نمونه دیگر آن قریه توغلوغ می‌باشد که در اصل مشتق شده از واژه ترکی به معنی طاق لیق است. طاق به معنی کوه و لیق و یا لیغ به معنای گوسفند می‌باشد. که در حال حاضر نیز گوسفند‌های بره دار را «ساغلیغ» می‌گویند. بنابراین توغلوغ با گویش ترکی، به معنای کوه گوسفندان است.

یکی دیگر از نامها که در این اواخر سرِ زبان‌ها افتاده است، کوتل شام‌سور است که اغلب سعی می‌دارند نام این کوتل را مسخ کرده از کوتل شامسور به شاه منصورتغییر بدهند. در حالی‌که در تلفظ قدیم اصلا چنین چیزی نبوده و از همان ابتدا تا به‌حال به‌نام «کوتل شامسور» یاد می‌شده است. شام به معنای غروب و سور به معنای عجیب و غریب است. معنایش این است که کوتل خطرناکه و شامگاهان سوری دارد که ممکن است هر اتفاقی رخ بدهد.

یکی از نام‌های دیگری که معنی خاص برای آن مترادف نیست، «قلدی» می‌باشد. اگر به ترکی مراجعه کرده قلدی را قال دی بخوانیم، قال به معنی حاشیه و کنار گذاشتن است. دای و دی، هم به معنی انبار بوته، علف، و زنجیره تباری، مانند دیزنگی و دی‌های هزاره می‌باشد. بنابراین برای قلدی هم می‌شود معنای ترکی- مغولی ساخت.

واژه دیگری که چند تا قریه به آن مسما است، بلاق‌آهنگر و اون بلاق است. بلاق آهنگر (چشمه آهنگر) و اون بلاق (ده چشمه) معنا می‌دهد. اون بلاق به آب‌های قطره قطره و چکیده چکیده که از زیر سنگ‌ها و بغل تپه‌ها می‌ریزد گفته می‌شود که در گویش محلی، قاش یا زیم می‌گویند. اون به ترکی به عدد ده گفته می‌شود و بلاق چشمه را می‌گویند.

کلمه «ام» در ترکی معنی خوبی ندارد، اما در قسمت نام‌های مانند آهنکشته، اولاد، تمقول، زوبار، موشکه،هودک،قارغو، و غیره باید جستجو صورت بگیرد تا مراد اصلی از این اسامی مشخص شود. علاوه بر اینها، در مورد واژه‌هایی مانند، قباغجای، قابه‌جوی، (قابجوی) جاکه، جاشه، جیجگه، نیز باید تحقیق کرد. اما در مورد واژه جرگه تو، (مجلس دار اجتماعی) بی‌جرگه (ضدمجالست-غیر اجتماعی) ایرکه‌تو، (نازدانه) چلطاق، چلتاغ (آب گِل آلود کوه و دشت) چیپلوغ، (گوسفند چران) اُلکا، (قریه) الوس، (مردم) اغیل، تیپشی، قاش، ایرپگ یا کیرپک، قیچیغ، قباغ، کومه کتور، (گوش و گردو) قی، قورغی، توقی، الغه، موغی،اوچی، سچی، بوغه، بوغجی، بقچه، قینجی، قنجی، ترجی، نغه‌چی، تغایی، تاغه، جیه (خواهرزاده) ابهغه، اپهغه، اپه، اغه، اپهچه، آیه، ابسو، خاتون، خانم، الوغ بیگ، (کته کلو) باتور، (نترس) مغل، (پاک و جم و جور) گوگی، گوروم، (گله اسپ و گاو) قوچ، قوچ انغی (خیزی کلان) تاکه‌الغو، تاکه بز و آهوی نر، الغو (جمپ) اوروغ، (زا و زاد زیاد) قورقلوغ، (سیل‌آسا) چپوش، چوگول، بکهله، اچول، پیچول، تمیغ (مسخره) ساغات یا سوغات (هدیه سلامتی) ترطوق، (بخشی بهره) اوماغ، گودره (شکار) بی‌بلغه، (بیخبر) قلیغ (چمرس) پخمه (دیرمانده) تاشه تشکی، ارونغی، بوترا، چقرا، چغه، (گمشو) و صدها واژه‌ای که می‌شود درباره‌اش گفتگو و تحقیق کرد.

نویسنده: ظاهر نور

اصلاح و ویرایش: نادرشاه نظری، 11 می‌2023

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *