• گلستانی محمدشریف 1346- 1371

فعال سیاسی چپ

محمد شریف ولد خلیفه خدانظر، در سال 1346‌ش، در قریه اولاد از توابع والسوالی جاغوری، قریه چهل باغتوی پشی دیده به‌جهان گشود. هنوز سه سال از عمرش نگذشته بود که پدرش به‌دلیل فقر و خشکسالی که دامنگیر منطقه شده و به سال بنگله‌دیش معروف بود، چهل‌باعتوی پشی را ترک کرده به هلمند کوچ کرد. شریف تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مکتب اناسیه شهر لشکرگاه به پایان رساند که کودتای هفت ثور 1357 بوقوع پیوست. پدر شریف از ترس جلب سربازگیری توسط حکومت وقت، پسرانش را دوباره به چهل باغتوی پشی آورد و شریف از ادامه تحصیل بازمانده به ایران مهاجرت کرد. وی مدتی در کارخانه کارتن‌سازی به کارگری پرداخت و در سال 136۲ش، از ایران به کویته پاکستان نقل‌ِمکان کرد.

در کویته پاکستان، با «سازمان رهایی افغانستان» آشنایی پیدا کرده آموزش سیاسی فراگرفت. چند بار به جبهات فراه و نورستان همراه دیگر رفقایش از جمله سرور صالحی و داوود سرخوش برای آموزش سیاسی اعزام شدند. شریف در سازمان رهایی یکی از کادرهای برجسته سازمان شد و مسئولیت جلب و جذب و تحصیل شاگردان لیسه وطن را که مربوط سازمان بود، به‌عهده داشت. به وی چند بار از طرف سازمان ماموریت داده شد تا به افغانستان موادغذایی و دوا ببرد. شریف گاه‌گاهی به فعالیت نظامی و از جمله در حملات پوسته لومان نیز شرکت کرد.

پس از اینکه در سازمان انشعاب به‌وجود آمد و داکتر سیاسمر و جمعی دیگر از سازمان رهایی جدا شدند، شریف مربوط به جناح «اتحاد راه زحمتکش» بود که سند «خودمختاری هزارجات یک مطالبه برحق» را نوشت و اعلام موجودیت کرد. (نگاه شود به مدخل سیماسمر درین دانشنامه)

در سال 1370، شریف از طرف اتحاد راه زحمتکش به جاغوری ماموریت داده می‌شود تا بعضی از امکانات سازمان را که متعلق به اتحاد راه زحمتکش شده است، مثل درختان لب دریای سنگماشه به فروش برساند و پول‌هایش را به مرکز انتقال بدهد. اما در زادگاه شریف، (چهل باغتوی پشی) حادثه‌ای اتفاق می‌افتد که شریف در آنجا گیر می‌ماند.

بتاریخ ۲۲ سرطان 1371، مدیرانور توسط افراد ناشناس در خانه‌اش مورد حمله قرار گرفت و همراه سه نفر از اعضای فامیلش کشته شدند. چند روز بعد برادران شریف و پسر کاکاهایش به اتهام قتل مدیرانور بازداشت شدند. گرچه شریف اول از متهمان نبود، ولی پس از چند روز دستگیر و زندانی شد.

در جریان تحقیقات و بازجویی، توسط هیئت بازپرس و قوای نظامی که نهضتی‌های پشی در رآس آن بودند، هیچ سند و دلایلی مبنی بر دست‌داشتن شریف و برادرانش در ترور مدیرانور پیدا نشد. اما وارثین مدیر انور گفتند که چون دو ماه پیش، اهالی قریه‌ی اولاد با مدیرانور بخاطر نهال‌شانی نزاع نموده و مدیر را تهدید به مرگ کرده‌اند، حتماً قاتلین مدیر و باقی اعضای خانواده‌اش، شریف و برادران و پسر کاکاهایش هستند.

در جریان بازجویی، وقتی هیچ نشانه و علایمِ جرم از متهمان نیافتند، سرانجام به حکم قانون شرع «قسامه»، متهمین را به اعدام محکوم کردند. «محکمه شورای روحانیت پشی» که متشکل از چند شیخ و ملای چهل باغتوی پشی و دیگر شیخ‌های باقی مناطق پشی بودند، مستقل از قوه قضایی شورای روحانیت جاغوری و مالستان عمل کردند و حکم اعدام سه نفر را صادر نمودند. محمد شریف ولد خدانظر (25 ساله)، محمد رفیق ولد خدا نظر (45 ساله) و عبدالعزیز ولد رضابخش (43 ساله)

زن مدیرانور به حکم شرعی روحانیت پشی که برخی از شیخ‌ها و ملاهای چهل باغتوی پشی و دیگر شیخ‌های پشی فیصله کردند، به دوصدو شصت قرآن سوگند خورد که قاتلین شوهر و فرزندانش، محمد شریف، محمد رفیق و عبدالعزیز و سایر متهمین اهالی اولاد هستند. بدین ترتیب محمد شریف، محمد رفیق و عبدالعزیز در جلو مکتب چهل باغتوی پشی، با ضربات گلوله تفنگ، توسط زن مدیرانور کشته شدند. محمد نعیم برادر شریف، یوسف علی ولد حسین علی و علی مدد ولد حسن علی عفو شدند.

نگارنده که سه ماه پس ازین اتفاق به چهل باغتوی پشی رسید، موضوع را مورد پی‌گیری قرار داد که اینک به‌شکل بسیار بی‌طرفانه پروسه اعدام و نظرات مردم را درینجا انعکاس می‌دهم. زیرا سکوت از رویدادهای تاریخ در کتاب، موجب می‌شود که نسل‌های بعدی درباره این اتفاق ناگوار، قضاوت نادرست بنمایند. نسلِ ما چون در بطن این سانحه قرار داشت، هرکس طبق آگاهی‌ها و معلوماتی که از محیط پیرامونی این واقعه گرفته است، داوری‌ها و قضاوت‌هایی می‌کند. اما چون نسل‌های بعدی در محراق این رخداد قرار ندارند، بدیهی است که برداشت‌های نادرست ازین واقعه خواهند کرد. پس منِ مؤلف مسئولیت دارم تا همه‌ی این داده‌ها را بدون حکم و داوری، درج تاریخ بنمایم.

چون مردم منطقه پیرامون قتل مدیرانور و اعدام شریف، رفیق و عزیز نظرات شانرا مطرح کردند، آنرا در دانشنامه چهل باغتوی پشی انعکاس می‌دهم. درج این نظرات به معنای تائید آن نیست و هرگز ادعا ندارم که درین زمینه پژوهش کرده حقیقت را کشف کرده‌ام، بلکه آنچه می‌نویسم نظرات مردم، یا دسته‌کم بخشی از مردم است. این نظرات را به‌صورت متخصر به مواد ذیل جمع‌بندی می‌نمایم:

  1. شاکیان ادعا داشتند که چون اهالی قریه اولاد چند هفته قبل از حادثه‌ی قتل مدیرانور، بر سرِ پرشوت‌شریکی دعوا کردند، رفیق و دیگر افراد اولاد مدیر را تهدید به مرگ کردند.
  2. برخی اعتقاد داشتند که قتل مدیرانور بتاریخ 22 سرطان 1371ش، انگیزه سیاسی داشت و اعدام شریف، رفیق و عزیز نیز باهدف و انگیزه سیاسی اجرا گردید. زیرا ریشه ترور مدیر انور، با ترور چمران در بهار 1371ش، پیوند داشت و این ترورها، بازتاب تضادهای گروهی میان سازمان نصر و نهضت اسلامی بود.
  3. گفته می‌شد که مدیرانور چون نصری بود، وقتی چمران از خانه‌اش به مقصد سنگماشه حرکت می‌کند، به نصری‌های مرکز در سنگماشه مخابره می‌کند. وقتی چمران در غارالو کشته می‌شود، عارفی برادر چمران زود از کابل بر می‌گردد و پس از بررسی ترور چمران، در حضور نظامیانش مدیرانور را تهدید به مرگ می‌کند. اینکه در کجا و در حضور چه افرادی چنین تهدید صورت می‌گیرد، مشخص نیست. چون این خبر در میان مردم آوازه بوده و کماکان شایع است، من تنها این خبر را درج می‌کنم، ولی نظر خاص نداشته و تائید نمی‌توانم.
  4. برخی معتقد بودند که چون پروسه بازداشت از متهمان قتل مدیر را، نظامیان پشی بدوش داشتند، دیگر قضات و کارشناسان جنایی جاغوری را شریک نساختند. همین امر فرایند تحقیق و اجرای حکم قتل برای این سه نفر را تسریع بخشید. زیرا پروسه باسرعتِ غیر کارشناسانه به پیش رفت. زیرا صدور حکم قتلِ سه نفر، صلاحیت‌های قانونی و شرعی معتبرتری نیاز داشت. با توجه به زمانِ کوتاهِ محدودِ سه هفته‌ای، بدیهی است که حکم اعدام و اجرای آن بسیار سریع و با عجله به پیش رفت.
  5. از اغلب کسانی که پرسیدم، گفتند که از همه‌ی متهمان بازجویی کافی صورت نگرفت. هفت نفری را که در اتباط قتل مدیرانور دستگیر کرده بودند، فقط در مکتب زندانی ساختند.هیچ تحقیق صورت نگرفت که مثلاً آنان در آن شب حادثه کجا بوده‌اند. از جمله، شریف پس از اتفاق حادثه، همراه مردم محل، خودش را برای امداد و کمک رسانده و زخمی‌ها را پانسمان کرده است. پس به‌نظر می‌رسد که موضوع کشتار یک خانواده، چنان سطحی نبوده که قاتلان هم دست به ترور بزنند و هم بیایند قربانیان را نجات بدهند.
  6. برخی گفتند که موضوع تحقیق و بازجویی، با شیوه کارشناسانه از جانب وارثان متهمین مطرح می‌شود. درین ارتباط پدر شریف هیئتی را از سنگماشه به ریاست آقای برهانی در چهل باغتوی پشی می‌آورد تا در پروسه تحقیق و بررسی و حکم قتل نظارت کند. آقای برهانی، رئیس شورای روحانیت جاغوری بود. اما شاکیان قبول نکرده آنان را با شعار و دشنام دادن از چهل باغتوی پشی بیرون می‌کنند.
  7. پس از قتل مدیرانور، در چهل باغتوی پشی، اجماعی شکل می‌گیرد که هدف آن تعهد گرفتن از مردم بوده که هرکس یا کسانی را که شاکیان قاتل معرفی کنند، مردم چهل باغتوی پشی از آنان حمایت نکند. درین گردهم‌آیی، مردم را از زیر قرآن می‌گذرانند تا به تعهدی که کرده‌اند وفادار بمانند.
  8. پس از اینکه مردم چهل باغتوی پشی قول می‌دهند که از قاتلان حمایت نکنند، سه روز بعد، قاتلان معرفی می‌شود و در ظرف یک هفته پس از دستگیری آنان، زن مدیرانور قسم می‌خورد که قاتلان اهالی قریه اولاد هستند. درحالیکه از متهمان بازجویی کارشناسانه صورت نگرفته است.
  9. برخی معتقد بودند، از قرائن و نشانه‌هایی که در فرایند تحقیق متهمان قتل مدیرانور دیده شده بود، سازمان‌دهندگان اصلی این پروسه اساساً به فکر تحقیق قاتلان مدیر نبوده‌اند. زیرا اتکا به حکم شرع، کافی بوده و مُبین دلایل قوی برای اثبات جرم شمرده می‌شده است. حالا که فرایند تحقیقات و بازجویی هیچ آغاز و انجامی نیافته است، ببینیم که حکم شرع چگونه اجرا شده است.
  10. مجوز اساسی اعدام شریف، رفیق و عزیز، حکم شرعی قسم بود که زن مدیرانور به 260 قرآن سوگند می‌خورد. گرچه حکم قسامه در مجازات اسلامی آمده است، اما اجرای این حکم چه در زمان پیغمبر و چه در دوران حکومت‌های اسلامی، به ندرت اجرا شده است. زیرا شرایط قَسم خوردن بسیار پیچیده‌تر از تحقیق و استنطاق است. یکی از شرایط اساسی قسم خوردن، شهادت دادن 50 نفر است. شاهدان هریکی در حضور قاضی قسم بخورد که او یقینِ کامل دارد که فرد مقتول توسط مظنون موردِ نظر کشته شده است. وقتی پنجاه نفر حاضر می‌شوند قسم بخورند، یقیناً فرایند بازجویی و تحقیقات به‌خوبی طی شده و دلایل قوی و نیرومندی مبنی بر قاتل بودن مظنون بدست آمده است. ببینیم این حکم در دوره پیغمبر اسلام چگونه بوده و اساساً چه شرایطی داشته است:
  11. ابابصیر می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم که قسامه از چه زمانی آغاز شد؟ فرمود: «از جانب رسول خدا (ص) پس از فتح خیبر بود. موضوع چنین بوده که مردى از انصار از سپاه و یارانش عقب می‌ماند. وقتی به جستجوى وی می‌روند، او را در حالى یافتند که در خون خود دست و پا می‌زد. انصار نزد رسول خدا(ص) آمده گفتند: یا رسول الله! یهودی‌ها دوست ما را کشتند. آن‌حضرت فرمود: “باید پنجاه تن از شما حاضر شوند و سوگند یاد کنند که یهودیان وى را کشته‌اند.” گفتند: یا رسول الله، آیا سوگند به چیزى که ندیده‌ایم یاد کنیم؟ فرمود: “پس‏ یهودیان سوگند یاد کنند.” انصار گفتند: سوگند آنان را چه کسى باور می‌کند؟ فرمود: “پس من دیه دوست تان را می‌پردازم”».

ابابصیر پرسید: حکم آن چگونه است؟ فرمود: «خداوند عزّ و جلّ در جان شما فرمانى دارد که آن‌را در هیچ حقّى از حقوق مردم نداد. براى بزرگ دانستن خون مردم، چنانچه مردى ادّعا کند که از او ده هزار درهم یا کمتر یا بیشتر بر عهده دیگرى است، سوگندى بر ادّعاکننده نیست تا قسم یاد کند بلکه سوگند بر آن‌کس باشد که بر علیه او ادّعا شده است. ولى اگر شخصى بر گروهی خونى ادّعا کند و آنان را متّهم به قتل نماید، سوگند با مدّعى دم است. پیش از متّهمان، بر مدّعى است که پنجاه تن بیاورد تا سوگند یاد کنند که فلانى فلان‌کس را کُشت. در این صورت متّهم را در اختیار اولیاء مقتول گذارند. اگر می‌خواهند ببخشند، ببخشند و اگر می‌خواهند بکشند، بکشند. اگر خواستند دیه او را بستانند و چنانچه سوگند نخورند، از جانب متّهم پنجاه تن سوگند یاد کنند که ما او را نکشتیم و قاتل را هم نمی‌دانیم چه کسى است. پس اگر چنین کردند، اهل آن منطقه که جنازه مقتول در آن یافت شده دیه او را می‌پردازند.اما اگر در بیابان و صحرا جنازه را یافتند، دیه او از بیت المال مسلمین داده می‌شود. همانا امیر المؤمنین(ع) فرموده‌اند: خون هیچ مسلمانى هدر نمی‌رود. یا قصاص است و یا گرفتن دیه».

(کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏7، ص 362، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.)

حالا که حکم قسامه (قسم خوردن) چنین شرایطی داشته است، سؤال اینجاست که مگر عالمان دینی چهل باغتوی پشی از چنین حکم شرعی اطلاع نداشته‌اند؟ زیرا همه ملاهای چهل باغتوی پشی (به استثنای یک ملا) حکم مجازات شرعی شریف، عزیز و رفیق را امضا کرده‌اند.

تا جایی‌که تاریخ به‌یاد دارد، حکم قسامه در هزارجات و در افغانستان اجرا نشده و من موردی از آنرا نیافتم، اما قسامه در مجازات حکومت اسلامی ایران، در شرایط اجرا می‌شود که اگر مامورین بازجویی قتل هیچ شواهد و مدرکی از قاتل بدست نیاوردند، آنگاه به قسامه متوسل می‌شود. درینصورت خانواده مقتول باید پنجاه نفر حاضر کنند که قسم بخورند قاتل فردِ موردنظر است. چنان به‌نظر می‌رسد که حکم قسامه بسیار مشکل‌تر از حکم یک دادگاه غیر شرعی است. زیرا وقتی پنجاه نفر شهادت بدهند که یک قتل توسط فرد موردنظر صورت گرفته است، دیگر درست بودن آن قطعی به‌نظر می‌رسد. اما قسم خوردن یک نفر، مبین نقض آشکار و عیان حکم شرعی است. به احکام جزایی قسامه در مجازات قانون جمهوری اسلامی ایران نگاه می‌کنیم:

قسامه در قانون مجازات اسلامی

  • ماده ۳۱۳ -قسامه عبارت از سوگندهایی است که در صورت فقدان دلایل دیگر، غیر از سوگند منکر و وجود لوث، شاکی برای اثبات جنایت عمدی یا غیرعمدی یا خصوصیات آن و متهم برای دفع اتهام از خود اقامه می‌کند.
  • ماده ۳۱۴- قانون مجازات اسلامی، عبارت از وجود قرائن و اموری است که موجب ظن قاضی به ارتکاب جنایت یا نحوه ارتکاب از جانب متهم می‌شود.
  • ماده ۳۳۶-نصاب قسامه برای اثبات قتل عمدی، سوگند خوردن پنجاه مرد از خویشاوندان و بستگان مدعی است. با تکرار سوگند، قتل ثابت نمی‌شود.
  • ماده ۳۳۷-سوگند شاکی، خواه مرد باشد خواه زن، جزء نصاب محسوب می‌شود و آن پنجاه نفر است.

(ویب سایت اسلام کوئیست نیت)

  1. اکنون که بیش از سی سال از قتل مدیرانور و اعدام عزیز، رفیق و شریف می‌گذرد، بخشی از اهالی چهل باغتوی پشی معتقد هستند که قاتلان مدیر و خانواده‌اش، شریف، عزیز و رفیق نبودند. حتا عاملان و مجریان اعدام این سه نفر، در قبال سئوال، مبنی براینکه قاتلان واقعی کیستند، سکوت می‌کنند و می‌گویند خداوند عالم مگر خودش از قاتلان مدیر آگاهی داشته باشد. اما اگر حقیقتاً یک محکمه شرعی شیعه حکم کند که فتوای قسامه مدیرانور که عالمان پشی صادر کرده‌اند، ناقص قوانین شرعی بوده است، درینصورت این عالمان مقصرند یا مجریان حکم اعدام؟ پس پیش از اینکه مجریان اعدام شریف، رفیق و عزیز مقصر شناخته شود، کسانی تقصیر کارند که حکم شرعی درباره قتل مدیر را صادر کرده‌اند. زیرا این قوانین است که ضامن اجرای عدالت در جامعه و رسیدن حق به حقدار می‌باشد. عامل حفظ و پامال شدن حقوق افراد و جان انسان‌ها، قوه قضایه است.
  2. خلاصه چنین باوری در میان مردم شایع است که شریف، رفیق و عزیز بی‌گناه کشته شده‌اند. اما چون هیچ گروه بازپرسِ کارشناس و کدام محکمه‌ای درین مورد تحقیق نکرده‌ و حکمی صادر نشده است، نگارنده نمی‌تواند درین مورد نظر بدهد و آنرا تائید کند. اما از آنجایی‌که این خبر در میان مردم شهره عام است، نشر واقعیت‌های اجتماعی، جُزای از دَین و رسالت تاریخی نویسنده است که در ثبت دقیق این واقعه مسئولیت‌اش را انجام بدهد. اگر موضوع در صفحات تاریخ دقیق گزارش داده نشود، ممکن است برای نسل‌های بعدی گنگ بماند که بالاخره قاتلان مدیر کی‌ها بوده‌اند.

نظر اغلب یا دسته‌کم بخشی از اهالی چهل باغتوی پشی این است که دو سرگروه نهضت اسلامی (عارفی و یعقوبی) در چهل باغتوی پشی، مدیرانور را به‌قتل رسانده‌اند. چنان شایعه است که یکی ازین سرگروه (شاه حسین یعقوبی) در زمانی‌که توسط یکی از قوماندان‌های حزب وحدت (موسی خان خلیلی قابجوی پشی) در سال 1364 دستگیر و بعداً کشته شد، اعتراف کرده و داستان ترور مدیرانور را شرح داده است. گفته می‌شود که فایل صوتی این اعتراف هم موجود است، اما چون بازجو‌کننده (خلیلی) توسط طالبان در 1998 در نیمروز فراه کشته شد، از سرنوشت این فایل اطلاعی در دست نیست. (نظرات برخی از افراد منطقه)

سرگروه دیگر نهضت (عارفی) نیز که شایع است عامل قتل مدیرانور بوده است، در حمل سال 1372، توسط حزب وحدت کشته شد. اما چون سند قتل مدیرانور توسط این دو سرگروپ در دست نیست، مؤلف نمی‌تواند اینگونه اخبار را تائید کند. اما نویسنده به‌لحاظ حقوقی حق دارد تا نظرات افکار عمومی، یا بخشی از مردم را در تاریخ به‌ثبت برساند.

بهرحال، آنچه واقعیت دارد این است که محمد شریف، محمد رفیق و عبدالعزیز بتاریخ 16 اسد سال 1371، به اتهام قتل مدیرانور، به حکم شرعی «قسامه» که توسط شیخ‌ها و روحانیون چهل باغتوی پشی صادر شد، اعدام شدند.

از شریف یک پسر بنام نصرت علی به یادگار مانده است.

منابع: از یاداشت‌های سال 1371 که با بیش از ده‌ها نفر از اهالی چهل باغتوی پشی که شاهدان اعدام بودند. از جمله، جان علی رحیمی، چمن ارباب، سخیداد رحیمی، رشید نجفی، امیر محمد بابایی، عبدالخالق علی‌زاده، حکیم حسینی، ابراهیم نظری، خان محمد رحیمی، حنیف کارگر، جمعه خان، چمن مهتر، سلطان مهتر، علی مددارباب، باشی قادربخش، بابه خان روشنک، علی‌خان روشنگ، حسین احمدی و جمعی دیگر که ذکر اسامی همه‌ی شاهدان قابل درج نیست.

برخی ازین اطلاعات از یادداشت‌های سال 1371 است و بخشی از آن را امسال پرسیدم که اینک بخشی از افکار عامه است.

نادرشاه نظری، بازنویسی، 30 آپریل 2023

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *