• ماجرای یقعوب علی (1228- 1393)

از اتفاقات تاریخی

یعقوب علی فرزند افضل در سال 1228ش، در قریه زندگی از توابع چهل باغتوی پشی متولد شد. پس از مراحل دوره کودکی، آموزش ابتدایی اندکی را در مکتب خانگی فراگرفت و بعداً در بزرگسالی، همراه قدم نورگ، در تجارت دکانداری باهم شریک شدند. در سال 1340ش، برای یعقوب‌علی اتفاقی رُخ داد که زندگی خودش و جمعی از ساکنان چهل باغتوی پشی را تحت تاثیر قرار داد. یقوب‌علی که داماد خدارحم بیوی توغلوغ شده و صاحب جایداد هنگفتی بود، ناگهان در منطقه آوازه دویده بود که مفقود شده است. خانواده و همه‌ی آشنایان مدتی او را جستجو می‌کنند ولی موفق به پیدا کردنش نمی‌شود. دولت همه‌ی اهالی چهل باغتوی پشی را تحت فشار قرار می‌دهد و درباره گم شدن یقعوب‌علی بازجویی می‌کند. وقتی هیچ سرَنخی بدست نمی‌آورد، خودِ ولسوال مالستان با کابینه‌اش در خانه ملاحیدرعلی قریه‌دار زندگی اسکان می‌یابد و بازجویی از نو آغاز می‌گردد.

جلب و احضار افراد مشکوک از تمامی اهالی مجدداً آغاز می‌گردد و از اشخاص مظنون بازپرسی می‌کنند. خیلی‌ها از اجرای کار روزانه شان می‌ماند و مصارف هیئت تحقیق را نیز متحمل می‌شوند. سرانجام ولسوال نیز مایوس شده بر می‌گردد، اما استنطاق همچنان ادامه می‌یابد.

ده‌ها ‌نفر بارها توسط ولسوالی مالستان، از راه‌های صعب‌العبور و برف‌گیر، احضار شده، بازجویی و شکنجه می‌گردد. پول‌های هنگفتی از جیب‌های مردم به مصرف می‌رسد و مفقود شدن یعقوب‌علی به یک پروسه جنجالی و دوامدار بدل می‌شود.اما در نهایت عده‌ای تصمیم می‌گیرند تا شاهدانی فراهم کنند که گواهی بدهند یعقوب‌علی کشته شده است. بدین ترتیب دو نفر از چهل باغتوی پشی در مالستان رفته شهادت می‌دهند که یعقوب علی به قتل رسیده است. بناً خدارحم بیوه از توغلوغ خُسر یعقوب‌علی، زن خدارحم بیو خسرمادر یعقوب‌علی، عوض پهلوان و عسکر جمعه‌دار، پسران ابراهیم کربلایی توغلوغ و رمضان پسر نجف نورگ را که باجه یعقوب‌علی بود، بعنوان قاتلان بازداشت می‌کنند. (نگاه شود به مدخل عوض پهلوان توغلوغ)

رمضان‌علی بعداً با واسطه قنبرعلی نورگ آزاد می‌شود، ولی چهار نفر را محکوم به زندان می‌کنند. عسکر جمعه‌دار و عوض پالو، (پهلوان) هر کدام 12 سال، خدا رحم بیو با زنش هر کدام 8 سال. متهمین در زندان غزنی انتقال می‌یابد و هر کدام چهار تا پنج سال جرم شانرا سپری می‌کنند.

عوض پهلوان و عسکر جمعه‌دار که در نانوایی مشرف به زندان مشغول کار بوده‌اند، روزی متوجه می‌شوند که یعقوب‌علی از آنان نان می‌خرند. عسکر جمعه‌دار و عوض پهلوان، فوری یعقوب علی را گرفتار کرده می‌خواهند به پولیس تحویل بدهند. اما یعقوب‌علی اصرار می‌کند که برای آزادی‌ آنان درینجا آمده و باید او را هرچه فوری رها کند. عاقبت هردو یعقوب‌علی را رها می‌کنند، اما به مامورین محبس موضوع را گزارش می‌دهد. محافظین بندی‌خانه، پولیس را در جریان قرار می‌دهد و پس از جستجوی زیاد، سرانجام یعقوب علی را از باغ پیدا کرده دستگیر می‌کنند. اینکه چرا یعقوب علی در نانوایی محبس غزنی برای نان آمده بوده، معلوم نیست، اما گمان می‌رود که برای ملاقات کسی آمده و برای او نان می‌خریده است. بهرحال، پس از بازجویی و بررسی، هر چهار زندانی را آزاد کرده و یعقوب علی را که از خدمت عسکری فراری بوده است، به سربازی می‌فرستد. اما پس از رفتن یعقوب علی به خدمت عسکری، دوسیه وی وارد مرحله تازه‌ای می‌گردد. عسکر جمعه‌دار از علی‌یاور برادر یعقوب‌علی درخواست غرامت کرده خسارت گرفت، اما خدارحم بیو و خانمش همراه عوض پهلوان بخشیدند. دولت اما کسانی را که گواهی ناحق داده بودند مورد پی‌گرد قرار داده، ده‌ها نفر را دوباره جلب کرده  بازجویی شدید آغاز می‌شود.

برخی گزارش‌هایی هم از آن دوره داریم که توسط افراد مطرح می‌شود و دالِ بر تنش‌ها و تضاد‌های منطقه‌وی آنزمان بوده است که روند این واقعه را تحت‌آلشعاع قرار داده بود. برای معلومات بیشتر، به زندگی‌نامه عوض پهلوان مراجعه شود.

بهرصورت، وقتی دولت موضوع گواهی دادن ناحق افراد را شدت بخشید، تعداد زیادی بنام شاهدان دروغین در مالستان احضار می‌شدند و درباره فقره قتل ساختگی تحقیقات صورت می‌گرفت. گفته می‌شود که شماره تذکره 52 نفر از شعبه احسایه کشیده شده و اتهام گواهی دروغین به این افراد زده شده است. در حالی که این 52 نفر از هیچ چیز خبر نداشتند.

در مرحله اول دو نفر شهادت داده بودند که یعقوب علی در سرِ پل جنگلی، توسط خدارحم بیو و خانمش، عوض پهلوان، عسکر جمعه‌دار و رمضان نورگ، با عصای بادام بر سرش کوبیدند و آب جُلگه باخودش برد. اما این‌بار که این 52 نفر اصلاً از قضیه شاهدی بی‌خبر بودند، بنام شاهدان ناحق ازش تحقیق و بازجویی می‌شوند. نام و شماره تذکره این افراد را، ملاحیدرعلی زنگی که آنزمان قریدار چهل باغتوی پشی بود، به‌عنوان شاهدان دروغین، از شعبه ثبت و احوال، درج شکایت‌نامه کرده بودند. (نقل از زوارشاه توغلوغ، در مدخل عوض پهلوان، شاهد آن صحنه)

بهرحال، یعقوب علی که گفته می‌شود خودش نقشی درین نزاع و مجادله نداشت، یک عمر در زادگاهش نیامد و تمام عمرش را در ایران سپری کرد. وی در سال 2014 در مشهد ایران از دنیا رفت.

منبع اطلاعاتی: نوشته عصمت کربلایی در مدخل عوض پهلوان، زوارشاه شاهد جلسه بازجویی در میرادینه.

ویرایش و اصلاح: نادرشاه نظری، 24 فبروی 2023

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *