متن صحبت‌هایم در محفل تیم فرهنگی «بامیکا» که اینک آنرا از گفتاری به نوشته هم تبدیل کردم.

سلام خدمت حضار گرامی!

قبل از همه، تشکر می‌کنم از تیم فرهنگی هنری «بامیکا» که روز فرهنگ هزاره را، با این کیفیت برگزار کردند. تشکر می‌کنم از هنرمندان عزیز این محفل، آقای اسد سرخوش و آقای رامشگر و سایر آوازخوانان عزیز.

دو بیتی‌ای که خواندم، توسط هنرمند خوش آواز ما، آقای نبی دلنواز، برای روز فرهنگ هزاره نواخته شده که «چشم تنگِ» هزاره مورد ستایش قرار گرفته است:

مبارک روز فرهنگ هزاره

رسم و رواج قشنگ هزاره

مبارک باشه جشنِ همدلی مو

شوم صدقه چیم تنگ هزاره

البته داوود سرخوش هم در یکی از خواندن‌های هزارگی خود از چشم تنگ هزاره توصیف کرده و سروده است:

پَری‌ای کوه قافِ دیگرو، کی به درد مو موخوره!

صدقه شوم بینی پچک و چیم تنگ هزاره!

خوب، این بیت‌ها را در عصر کنونی، ممکنه با کراهت قبول کنیم و به‌نوعی قناعت و رضایت برای ما محسوب شود. برای اینکه توصیفات زیبایی، هم تابع قدرت سیاسی می‌باشد. اکنون چشمان بزرگ، در جامعه مورد ستایش است. چرا که هنر را، کسانی رهبری کرده و به خدمت می‌گیرند، که اَهرُم قدرت سیاسی و گرایش نژاد‌پروری در دست دارند و آنرا تقویه می‌کنند.

در زمانی که سلسله حکمرانان ترک‌‌ها و مغل‌ها در منطقه حاکم بوده و صاحب اقتدار سیاسی فرهنگی شمرده می‌شدند، چشمان تنگ، مورد مدح و ستایش قرار می‌گرفت.

از آنزمان متاسفانه آثار ادبی، مثل رمان در دست نداریم که سیمای جامعه را به تصویر بکشد، اما رسامی ‌هایی که به‌جا مانده، تمامی قهرمان‌ها، شخصیت‌های سیاسی و تاریخی، و همچنان چهره‌های هنرمندان و ادبا، با چشمان تنگِ مغلی ترسیم شده است.

اگر تصویر قدیمی حافظ، فردوسی، مولانا، بوعلی سینا، فارابی، ناصرخسرو، زکریا رازی و دیگر عارفان ادبی یا سیاست‌مداران را ببینید، همه چهره‌های مغلی دارند. البته بعدها عرب‌ها و ایرانی‌ها، این چهره‌ها را تغییر داده عربی و ایرانی کرده‌اند.

منظور این نیست که اینها همه ترک و مغل یا هزاره بوده‌اند، بلکه هر شخصیتی را که می‌خواستند زیبا و قهرمان و ایده‌آل نشان بدهند، او را با چهره مغلی می‌خواستند مقبول و پر صلابت معرفی کنند.

یقیناً این همه شخصیت‌های تاریخی که یکسره ترک و مغل نبودند، بلکه آریاهایی هم بودند، ولی معیار زیبایی در آنزمان، سیمای مغلی بوده که به آن مباهات می‌کردند. به بیان دیگر، هنر مسلطِ بر جامعه، هنر اقتدارگرایی بوده است. هر کسی که به‌نوعی صاحب قدرت می‌شدند، خوش داشتند چهره او، چهره مغلی ترسیم شود. به این دلیل رخسار قدرتمندان را چنان رسامی می‌کردند که چشم شان بسیار تنگ باشند و بینی شان کوچک. بناً صفت چشم تنگ هزاره، اگر در عصر کنونی؛ نوعی از رضایت و تسلی خواطر برای هزاره‌ها به‌حساب می‌آید، در گذشته معیار واقعی زیبایی بوده است.

دیگر اینکه، معیار زیبایی‌شناسی در گذر زمان، دست خوش تغییرات می‌گردد. شما اگر آهنگ «پسته فروش» را که هنرمندان مختلف در چهل سال پیش خوانده‌اند گوش کنید، به خوبی متوجه می‌شوید که ملاک زیبایی‌سنجی تغییر کرده است. در آهنگ پسته‌فروش می‌گویند، او پسته فروش! پسته بفروش، لب یار نازک است آهسته بشکن میده بفروش!

اما شاعران امروز اگر درباره توصیفات زیبایی شعر بسراید، دیگر نازکی لب یار از ستایش زیبایی حذف خواهد شد. چرا که ارزش‌های توصیفات زیبایی فرق می‌کند.

بهرحال کمی درباره روز فرهنگ بگویم:

روز فرهنگ هزاره، از سال ۲۰۱۷ به این‌سو رایج گردید و نوزدهم ماه می، برابر با سی ثور، هر ساله به‌عنوان روز فرهنگ هزاره جشن گرفته می‌شود.

تجلیل روز فرهنگ هزاره، گرچه سابقه طولانی ندارد، اما چون این روز توسط مردم در سراسر جهان استقبال گردید، بالاخره به‌مثابه روز فرهنگ هزاره خودش را تثبیت کرد.

فرهنگ چیست؟

فرهنگ مجموعه تولیدات افراد در عرصه علم، هنر، اخلاق و رفتارِ مثبت و ایده‌آل انسان‌هاست که در یک همایش جمعی، رسمیت می‌یابد و کم کم همگانی می‌شود. از جمله کسانی که موسیقی می‌نوازند، باید در حضور جمع اجرا کنند و مورد تائید قرار بگیرد. کسانی که هنر خامک‌دوزی بلد هستند، باید جامعه آنرا بپذیرد.

هر ارزش اخلاقی و مذهبی، از طریق صدور فرمان و فتوا، به فرهنگ بدل نمی‌شود. مثلاً قطع کردن دستان دزد که یک فتوای مذهبی است، در هزارستان به فرهنگ بدل نشد. توصیه‌های شرعی درباره ازدواجِ موقت، در مناطق مرکزی اصلاً عملی نگردید تا به فرهنگ تبدیل شود. همچنان عمل سنگسار یا شکنجه زنان در هزارستان، هرگز به یک فرهنگ تبدیل نگردید.

گرچه بعضی از حاکمان منطقه، با انگیزه‌های متفاوت، مجرمان را شلاق زده یا در مواردی سنگسار کرده باشند، اما این احکام در هزارستان هرگز رایج نگردید و به فرهنگ مردم بدل نشد.

بناً چون جامعه این رفتار را نپذیرفت، هرگز جا باز نکرد که به عمل فرهنگی رسمیت یابد. درحالیکه در اغلب مناطق افغانستان، اینگونه شکنجه‌ها به فرهنگ تبدیل شده و حکم آن در مله عام توسط مردم اجرا می‌شود.

منظورم این است که همه‌ی فرمان‌های مذهبی و حکومتی، اگر توسط مردم استقبال نشود، به فرهنگ راه نمی‌یابد. ولی برخی از فرامین مترقی دولتی، مورد حمایت مردم قرار می‌گیرد و کم کم به رسم و رواج فرهنگی راه می‌یابد.

مثل فراگیری علم و دانش در هزارستان، برای دختران به فرهنگ تبدیل گردید. ورزش و فعالیت‌های هنری و مدنی به فرهنگ تکامل کرد. ازین خاطر فرهنگ، به مجموعه رفتار و تولیدات علمی و هنری می‌گویند که جامعه از آن استقبال کند.

روز فرهنگ هزاره هم توسط مردم، اکنون به یک فرهنگ بدل شده و هزاره‌ها سالانه در سراسر جهان آنرا جشن می‌گیرند.

تعریف دیگری از فرهنگ از نظر من، تمثیل و همایش زیبایی هاست. هر فردی از جامعه، خلاقیت‌های تولیدی خودش را در معرض نمایش می‌گذارد. کسی از هنر دست‌دوزی خودش رونمایی می‌کند، شخص دیگر پارچه های موسیقی اجرا می‌کند و دیگری کتابی که نوشته در معرض دید مردم قرار می‌دهد. به این ترتیب، روز فرهنگ هزارگی، محل نمایش‌های متنوع و گونه گون است.

چنانکه درین محفل می‌بینیم، از لباس‌های خامک‌دوزی گرفته تا انواع غذاها و جامه‌های متنوع، از سرود گرفته تا نوای دمبوره و ترنم موسیقی، همه درین همایش، باهم جلوه‌نمایی می‌کند.

خلاصه خلاقیت و تولیداتِ مجموعه ارزش‌های مادی و معنوی افراد، در مراسم همگانی مورد پذیرش قرار گرفته کم کم به فرهنگ بدل می‌شود.

وقتِ عزیزان را نمی‌گیرم و بار دیگر روز فرهنگ هزاره را برای شما تبریک می‌گویم. تشکر از توجه تان.

 

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *